3 Stars

مواج و مسکون شد- برایت شعر می خوانم- پاییز -هما - بی های و هوی

ارسال شده در تاریخ : 24 اردیبهشت 1397 | شماره ثبت : H946258


مواج و مسکون شد دریا که پر خون شد

تو آغوش منی، فردا چه بسپارم؟
مگر از شعر تو،دریا،چو بسیارم
هوا،شعر و تنی،آغوش بر پژواک
که از کسر تنی با تو نگه دارم
ولاغیر و لاغیر و لاغیر است
که من از شعر تو بیدار بیدارم
حسودان گشته اند از یار بیگانه
ولی از شعر تو من ماه پندارم
خنک،شعرت که می خواند ز جنگ از طبع
بگو از جنگ با تو من چه هش! یارم!
هنوز از شعر تو مستم ز آیینه
که فردا از تو با شعر تو تبدارم
دلم چون تنگ شد، اما نگفتی عشق!
چرا راز از دلی با تو نگهدارم
ستم چون می شکست از نامرادی ها
هوس پنداشت من با تو نمک دارم
نه هرگز من بر آشفتم ز پیکاری
بگو من از دلی آری نمی بارم
سیده مریم جعفری
..................................................................
برایت شعر می خوانم
ولی از جنس پاییزی
از این چشم تر خسته
بخوان از دل به پا خیزی
شب شعرم،هوس،نه نه
که از چشمم تو لبریزی
که من پیمانه ی مستم
که از عشقم چه گلریزی
من و تو ساده نه هرگز
غزل ها ،شعر شب کنزی

سیده مریم جعفری
........................................................................................
محبوب من خزان

به نغمه صوتی شد
و عشق بهتی شد
مرا تو را ای عشق
ز عیش وقتی شد
هزار* از شاخه
گلی درختی شد
به جای شعر من
بهار بیتی شد
بزن به شعر گل
که عشق تختی شد
روان روان سایه
گلی که مستی شد
هنوز از شعرم
خزان به دقتی شد
ببار ای عشقم
گلی به رختی شد
شب تو شعرم عشق
خزان فرقتی شد
ز عشق از پرواز
کتیبه هفتی* شد
.
پی نوشت:
۱.هزار:بلبل
۲: اشاره به مصرع: هر هفت شهر عشقم از تو کتیبه ای شد

سیده مریم جعفری
....................................................................................

عاشق ترین هما شد
قصه که بر تو ما شد
بنگر ز راز دل عشق
دل بر تو مبتلا شد
هر فصل فصل این نظم
عشقی که بر سما شد
بر عزم جزم رقصی است
پا در میانه شا شد
این سلسله نسیمی
بادی که بر نوا شد
شعر سحرگه از راز
صبری که بر صلا شد
شعر تبسم عشق
آیات بر هدی شد
قصر عزیز، کعبه
بر شمس آشنا شد
من شعر آتشینم
چون نغز بر ضحی شد
دفتر ببوسد این عشق
سیم و زری که ماه شد
اهریمن است از نار
سیبی که خود دو تا شد
این قصه از نمایش
دلبر ز دل جدا شد
این سار بر دو شاخه
گنجشککی رها شد
از اول دو شعرم
مجنون که بر شما شد
حرفی ز عشق منظوم
آیات بر خدا شد
سیده مریم جعفری
...........................................................................
بی های و هوی
"سنگا برین زمانه که هر دوست دشمن است"
تقلیل عاطفه شبی از عشق با من است
تُنگی که از آن عشق من فریاد می زند
آیا دلیل دلخوشی جز عشق بر تن است
در سر منه فریاد را هرگز مگو جز عشق
دادار از چشم دلی با عشق بر زن است
انگار از سراچه ی عشقم گذر نمود
اما دلی از واژه ی عشقی مبرهن است
فریاد از چشم من و قصه که شور شد
در دست من دلی ز تو از عشق آهن است
ربطی ندارد واژه ی ممدوح سرنوشت
از شعر تو در واژه ی مریم که مؤمن است؟
اینجا مرا از واژه ها سحری نمی رسد
اما تو را از واژه ی تقدیس فرعُن است
باید تو را بوسه دهم شاید به عشق نو
باری دگر از عشق من فریاد مأمن است

سیده مریم جعفری
پی نوشت: این غزل با تضمین از غزل پنجم از مجموعه شعر چله ی تاک اثر استاد علیرضا بدیع سروده شده است
_عنوان غزل اشاره به سروده ی مشهور "در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست"اثر استاد محمد علی بهمنی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 184 نفر 243 بار خواندند
حبیب اله نبی اللهی (25 /02/ 1397)   | سیده مریم جعفری (27 /02/ 1397)   | محمد خسروی فرد (27 /02/ 1397)   | محمد حسین حسن بیگی (13 /04/ 1397)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا