3 Stars

معمای عشق...

ارسال شده در تاریخ : 24 مهر 1397 | شماره ثبت : H946758

آخر ندیدی پیش چشمانت...تقدیم تو کردم بهشتم را
از آرزوهایم گذشتم من...دست تو دادم سرنوشتم را
بعد از تو و اعجاز چشمانت...بیهوده می دیدم وجودم را
شاید همین با عشق فهمیدم...از تو ببافم تار و پودم را
در کوچ خود در نیمه های راه...گم کرده بودم سرزمینم را
من در تو دیدم خانه و حتی...آداب و رسم و کیش و دینم را
در کوچه های سرزمین عشق...من با تو فهمیدم سرودن را
هرگز نمی خواهم...نمی خواهم...این لحظه های بی تو بودن را
روزی برای بودن با تو ... بیعانه دادم قلب پاکم را
با خود ببر ای نازنین من...هر جا که می خواهی تو خاکم را

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 146 نفر 235 بار خواندند
ویکتوریا اسفندیاری (26 /07/ 1397)   | حسن مصطفایی دهنوی (26 /07/ 1397)   | محمد خسروی فرد (27 /07/ 1397)   | ابوالحسن انصاری (الف. رها) (28 /07/ 1397)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :3


نظر 6

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا