1 - خطا
*
شاید که رسی پیشِ خدا
بـا چنـد خطا شوی تـو از خـدا جـدا
یک نقطه ی زیــر رو شده بـه هم زنـد عالم را
یک حرف کند تو را به نفسِ خود گدا
یک جمله به غیر حق فدا
*
2 - هنر
*
تکیـه بـر هنـر کردن
بهتر از وقفِ دل بـه زر کردن
دوستان! پای عرصه عینِ اوجِ نامردی ست
اسبِ نـفس بـا ذلیـل تر کردن
رامِ نفسِ خـر کردن
*
3 - امتحان عاشقی
*
عاشقی زمـان خواهد
بهـرِ اثبـاتـش امتـحـان خـواهـد
عشق را با هوس تفاوتی و فاصلـه ایست
تا زلیخا ز خاک جان خـواهد
یوسف آسمان خواهد
*
4 - طعمه ی کرکس
*
چون عاشقِ هر کس باشی
ترسم که شبی طعمه ی کرکس باشی
فرقی نـکند کـه در میانِ این همه خنـده و اشک
از جنـسِ مـذکّـــر و مـؤنـّث بـاشــی
یــا بـالــغ و نـارس باشی
*
5 – مردانگی
*
مـردانـه پـا بـردار
حتّی اگر خواهی رَوی بر دار
هـر روز انسانیّتِ خـود را شکـوفـا کـن!
بر نفسِ خـر، دیوار شو دیوار
جو را نبین خروار
*
6 - سیاست
*
بـا خدایت جور باش
خـوب حـلاّجی کـن و منـصـور بـاش
هـــر کجـا دیــدی کــــه بیـن رنـگهـا بیـگانــه ای
پنبه کن بر گوش و همچون کور باش
از سیاست دور باش
*
7 – جوانی
*
در جوانی عشق کن
آشکارا یـا نهانـی عـشق کـن
ایستـگاهِ بین راهی بـر قطارِ عمر نیست
در همین واگن زمانی عشق کن
تا توانی عشق کن
*
8 – امتحان الهی
*
در این دنیای فانی
دلی را نشکنی تا می توانی
خدا در صورتِ انسان شایدکه تو را گاه
بـه راهِ پیـچ در پیـچِ نـهانی
کشد بر امتحانی
*
9 - یاری حق
*
از حق طرفـداری کنید
تـا می تـوانیـد حـقّ را یـاری کنیـد
گـر انتـظارِ دستـگیـری از خـدا داریــد پس
هم با خدای خویش همکاری کنید
هم خویشتنداری کنید
*
10 - تنهایی
*
خو نما بـه تنهایی
چون که آمد ز سوزِ تن ، هایی
می کنندت کباب و می فروشنـد بـه غیـر
غصّه خـورها نـه ، سیمتـن هایی
بلکه هم وطن هایی
*
ایضاح: عزیزانی که مایلند راجع به زلال بیشتر بدانند، لطفاً در دنیای اینترنت « فنون زلالسرایی » را با دقت مطالعه فرمایند. اثر فوق نه زلال پیوسته بلکه زلالهایی با محتوایی مستقل و تکی می باشند.
آدرس اوزان بنیان ( وزن های پنج سطری زلال ) :
http://zolal94.blogfa.com/category/4
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 8
طارق خراسانی 22 خرداد 1394 15:05
در جوانی عشق کن
آشکارا یـا نهانـی عـشق کـن
ایستـگاهِ بین راهی بـر قطارِ عمر نیست
در همین واگن زمانی عشق کن
تا توانی عشق کن
سلام حضرت داد
این زلال زیبای شما خاطره دوران تحصیل را در ذهنم زنده کرد نوجوان بودم که با دوستان به وکیل آباد مشهد رفته بودیم .
دوستی به من گفت اگر تو شاعری الان برای جوانی شعری بگو و بداهه چنین سرودم:
به شادی شو که دوران جوانی ست
نه غم دارد که فصل شادمانی ست
هر آن کس در جوانی دل به غم داد
به پیری چون جوانی آیدش یاد
به غم هایی که او در دل کشیده
چنان گرید که خون آید زدیده
جوانی مظهر آن شور آنی ست
«چه یادی بهتر از یاد جوانی ست»
در پناه خدا شاد و سلامت باد دادای مهربانمان آمین
بهناز علیزاده 22 خرداد 1394 20:47
درود بر استاد گرانقدر دادای عزیز،
اصغر چرمی 23 خرداد 1394 11:09
عاشقی زمـان خواهد
مریم شجاعی 23 خرداد 1394 16:43
سلام
سبک جالبی است
زیبابود
زهرا نادری بالسین شریف آبادی 23 خرداد 1394 17:58
زیبا مثل همیشه. شاد وسالم وقلمتان پویاباد
منوچهر منوچهری(بیدل) 24 خرداد 1394 17:56
سلام استاد عزیز قلمت را همیشه دوست دارم ای کاش قدر انسانهای خوش قلم وبا احساس ها را میدانستیم
امیرحسین زمان 28 خرداد 1394 11:47
سلام و عرض ادب یک وسه را دوست و نیز قبول دارم.
نگار حسن زاده 29 خرداد 1394 13:15
سلام و عرض ادب و احترام استاد بیلوردی گرامی
بسیار بسیار عالی بودند
رمضانتون عسل