دلم بگرفته آتش، گاه،می لرزد
روانم غرق درغم، آه، می لرزد
ز یارانی شدم جویا خبر آمد:
زمین درسمتِ کرمانشاه می لرزد
دلِ سنگی جدا از کوه می گردد
بیابان در بیابان راه می لرزد
شکسته آسمانِ مرز را ناله
در اوجِ غم ، گمانم ماه می لرزد
کسانی از مصیبت باز می گریند
در و دیوارِ درمانگاه می لرزد
به یک تومان نمی ارزد جهان،دادا،
زمانی که دلی ناگاه می لرزد
دادا بیلوردی – بیست و یکم آبانماه 1396
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علی معصومی 21 فروردین 1399 13:31
درود ها بر شما
☆☆☆☆☆
نوشیدم از جرعه های نابتان
آفرین
◇◇◇◇◇◇