3 Stars

ترس

ارسال شده در تاریخ : 28 دی 1396 | شماره ثبت : H945865

آدم خسته نمی داند درونش چیست
هم آاه می طلب و هم راه
من به گل حسرت می خورم
که همه جا بر سند است
و از خود خجالت که
که در غربت هم در سکوت
باید از لباس راه راه ترسید
باید خود را به ناانی زد
اینجا بساط شمشیر و کاغذ بر پا است
آنچه می نویسم
گویا می ترساند آنها را

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 158 نفر 214 بار خواندند
دادا بیلوردی (03 /11/ 1396)   |

رای برای این شعر
اولین نفری باشید که به این مطلب رای می دهید
تعداد آرا :0


نظر 1

  • دادا بیلوردی   03 بهمن 1396 00:53

    درود بر حضرتعالی.
    از نثر قابل تأملتان متأثر گشتم

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا