گفتگو دهقان ومترسک

دهقان جامه کهنه ای را دور مترسک پیچید ونگاهی به اوکردگفت:

-نمی دانم زشتی تو برتراست به ترسناکی یا ترسناکیت برتراست به زشتی

مترسک به سخن آمد وگفت : تفاوتی ندارد! من حاصل اندیشه توام .آفریده شده ام تا نیات تو را برآورده سازم

دهقان فکری کرد وگفت:

- پیکر ترسناک تو، بیشتر به کار می آید

-پس ترسناکم

-اگر زشتی تورا بخواهم چه؟

-آنوقت زشتم.حتی مرازیبا هم می توانی بخواهی!

دهقان سرمست شد و گفت :

- بَه! چه قدرتی ،چه توانی؟

مترسک تبسمی کرد وگفت:

- این از قدرت تو نیست از خیال است که به هر چه بیاندیشی نزدیک به عمل می شود وعمل

مانندپژواک است. بازگشت آن به سوی توست .

دهقان از حرف های مترسک درمانده شد .راهش را گرفت ورفت.



مهر ماه 95-محمد قلیها

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 294 نفر 397 بار خواندند
محمد تقی محمد قلیها (30 /02/ 1396)   | حسین حاجی آقا (04 /03/ 1396)   | محمد جوکار (25 /03/ 1396)   | پرستش مددی (27 /07/ 1396)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا