دوستان گرامی اولین نوشته من در سال 1372 درکلاس ادبیات درس نگارش
یکی از دانش آموزانم کتابی هدیه داد از سهراب سپهری روی جلد عکس او بود اناری در دست و همین کتاب انگیزه نوشتن شد
نگاه برایم چه آشنا بود
تصویر بر موج وجود نقش بسته بود
اناری در دست داشت
رنگ سرخ در بیرنگی دستها نشسته بود.
سوی نگاه را تغییر دادم
از روبهرو چه بیفروغ!!
از پائین چه ناآشنا،...
از بالا چه با نفوذ
عبور نگاه در فروغ دیدار سخن گفت:
باید به بالا نگریست
حرکت رودی در مهتاب
لغزش پایی در گذر آب،
رویش نیلوفری در مرداب،
پیچش پیچکی بر دار طناب،
روئیدن خزهای در طاق سرداب؛
در آن پایین چه افسرده است نگاه!
بدنم از سردی سرداب، تباه.
پلکانش سست،
نردبان افتاده به سویی
قطره آبی،
از روزنة امید بر دیوار بیپایة غفلت
چکید
با جام حیات... فرو غلتید سنگی از دیوار؛
نوری به مهمانی آمد
نگاه را بالا برد
چرخش حبابی در هوا
سایة بیدی بر زمین
پلهکان پندار،
مانده در حسرت یک دیدار
اندیشه از سایه گذشت،
درخت بید چه تنهاست!
لانه کبوترها خالی است
چه تنم گرم شده... لحظهدر بر گرفتهمرا
زمان در تِک تِک ساعت مانده
چشم من باز است هنوز
فراتر باید رفت
کبوتر که از لانه پرید،
آفتاب بود
کجا بودم من؟
در سفر بیخبری،
گرفتار زنگار تضاد،
ایستاده پشت دیوار سکوت،
مانده در انبوه کتاب،
تکرار فعل ربطی،
تفهیم رابطه بودن و گشتن و شدن،
گم شدن در واژه مجهول،
فاعل آن فعل کجاست؟
سالها مانده در یک سال
هنوز فاعل فاعل است
و
مفعول، مفعول
من آنجا بودم،... در مدرسه درس میدادم
در جمله به دنبالش بودم؛
وقتی کبوتر از لانه پرید
به دنبال نقش پریدن بودم!!
پرواز را فاعل از جمله برده بود!!
اندیشه از سایه گذشت
لانة خالی،
همچنان باقی،
روی درخت آگاهی
بر جای مانده بود.
نسیم بال کبوتر،
فروبست چشمم را
صدای پرواز
در گوشم
نغمه سر داد.
او یافته است... و تو نیز مییابی
طه
از کتاب چاپ شده روا
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 9
علی اصغر اقتداری 10 خرداد 1394 21:30
کمال حسینیان 10 خرداد 1394 22:32
سلام و درود بر بانو طاهای گرامی
آرزوی سلامت و بهبود کامل تان را دارم و امیدوارم که حالتان بهتر شده باشد
و شرمسارم که کمتر وقت می کنم به صفحۀ دوستان و علی الخصوص شما دوست بزرگوار، سری بزنم و بیاموزم
قلم تان مانا
منوچهر منوچهری(بیدل) 11 خرداد 1394 10:04
سلام بانو همیشه زیبا وبا احساس میسرائید درود بر شما
طارق خراسانی 11 خرداد 1394 12:57
روی درخت آگاهی
بر جای مانده بود.
نسیم بال کبوتر،
با سلام و درود بی حد
بسیار زیبا و پر از تصاویر بکر خیال
دستمریزاد
در پناه خدا
نگار حسن زاده 11 خرداد 1394 22:15
درود بانو
بسیار زیبا
موفق باشید
سمانه تیموریان (آسمان) 12 خرداد 1394 09:43
دادا بیلوردی 12 خرداد 1394 14:10
درود بانو
از احساستان بهره مند شدم
محمد مولوی 22 خرداد 1399 15:29
محمد مولوی 22 خرداد 1399 15:29