گفتم دلیلش را بگو با خنده حاشا می کنی
خواهش کنان گفتم بمان اما تو دعوا می کنی
.
غمگین و دلگیرم ببین جانا نکن با من چنین
چون حکم کشتار دلم با رفتن امضا می کنی
.
بی تو من از اقبال خود مأیوس و دلسردم بدان
این خانه را بعد از خودت مغروق سرما می کنی
.
گویا که اصرارم به تو بی فایدست ای بی وفا
با دست رد بر سینه ام رازِ غم افشا می کنی
.
رفتی چه بیرحمانه و با خاطراتت مهر را
بیمار و بیزار از جهان ، مجنون و شیدا می کنی
.
علیرضا آرین مهر
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5