اشک چشمم بی گدار از گونه هایم می پرید
مثــل شبنـم در پـیِ گلبـرگِ جــانـم می خزید
.
آسمــانِ صـاف و بی ابـــری شـده دنیـا ولـی
ترسِ رعد و برق غم ها خنده ام را می گزید
.
گوش هـایم در میان گفـت و گـوی مـاسه ها
شرحِ حـال گـریه هـا از مـوج دریـا می شنید
.
تــا پیــاده شـد دلـــم در ســرزمین غصـّه هـا
عــابری تنهـا شد و تـا بی کـران ها می دوید
.
شعر اگـر نـزدم نمی آمد چـه نـافرجـام و بـد
دلخوشی هایم کمی دیگر به پایان می رسید
.
علیرضا آرین مهر
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
حسن مصطفایی دهنوی 07 دی 1397 22:01
درود جناب آرین مهر
بسیار زیبا سروده اید