عاشق شدن به چشم تو، کاری قشنگ بود
چشم تو عشق بود و شکاری قشنگ بود
رفتم شکارِ عشق و به عشقت شدم شکار
این کار، کارِ طُعمه¬گذاری قشنگ بود
عاشق شدن به چشم تو، یک اشتباه داشت
این که نگار، یارِ نگاری قشنگ بود
هر کار بود، کردم و او ماندنی نشد
زیرا قرارِ او به قراری قشنگ بود
وقتی کبوترِ غزلش اوج می¬گرفت
دیدیش یا نه؟ عشق¬نثاری قشنگ بود
وقتی که رفت، با گِلِّه¬ی چشم¬هام گفت
این بازی¬اش به خاطر یاری قشنگ بود
او رفت و، من کنارِ جدایی نشسته¬ام
ای کاش! باز، لحظه¬شماری قشنگ بود.
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
علی معصومی 21 فروردین 1399 13:21
درود ها بر شما
☆☆☆☆☆
نوشیدم از جرعه های نابتان
آفرین
◇◇◇◇◇◇
محمد علی رضا پور 21 فروردین 1399 19:51
درودها و سپاس هایتان