بال خیال،?
یک نفر دارد ، مرا با خویشتن
از زمین تا آسمان ها می برد
سوی دریایی کبود
سوی باغ یاس ها
سوی دنیای خیال
سوی مرز آبی احساس ها
پای تا سر
پر تمنا می برد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
تا فضای عطر خیز واژه ها
تا بلندای فسون شعر و شور
با براق آرزو
درشبی گسترده ، چون دریای نور
حیرت انگیز و فریبا می برد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
سمت گل، سمت بهار
سمت چتر یاسمن
سمت سکر باده و قول و غزل
سمت راز آفرینش در ازل
سمت آتش ، سمت سینا میبرد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
تا کنار دره های خوفناک
پای چشم انداز عشق
تا فراز قله ی فقرو فنا
با پر پرواز عشق
شامگاهانم به رویا می برد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
از برای دیدن خورشید عشق
ذره آسا از بن این خاکدان
با سماعی صوفیانه مست مست
ساغر پر می به دست
پای کوبان تا ثرا می برد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
سوی صحرا های بی نام و نشان
سوی چادر های شبرنگ و کبود
سوی تیغ طعنه ی عاشق کشان
پاکباز و بی خبر از خویشتن
همچون مجنون ، سوی صحرا میبرد
یک نفر دارد مرا
با خویشتن
با پر و بال خیال
می برد در اوج ها
تا فراز ابر ها
در میان موج ها
عاشقانه بی محابا میبرد
گاه پایین گاه بالا میبرد
میبرد هرجا که خاطر خواه اوست
با همه دریا دلی ها میبرد
شعر از ، مجید شفق
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
کرم عرب عامری 05 اردیبهشت 1397 01:54
حبیب اله نبی اللهی 05 اردیبهشت 1397 13:49
حبیب رضایی رازلیقی 08 اردیبهشت 1397 01:04