امسال چه سالیست !
به دوست شاعرم علیرضا تبریزی _ شاعر مهر ومحبت
و حمید شفایی دوست که هر دو به فاصله ی دو روز
به سرای خاموشان پیوستند
ماتم زده ام از غم و گریه شده کارم
چون مجمر آتشکده یک سینه شرارم
یکرنگ رفیقان عزیزم همه رفتند
زان طایفه امروز کسی نیست کنارم
امسال چه سالیست که در ماتم یاران
سر گشته در این غمکده چون گرد و غبارم
امسال چه سالیست که با فصل خزان رفت
آن همدم شیرین سخن نکته گزارم
جا دارد اگر در غم آن یارِ سخن سنج
چون ابر بهاری همه دم اشک ببارم
می گردم و می جویمش امّا اثری نیست
از آن گلِ پرپر شده در راهگذارم
از رفتن جانکاه بزرگی ز هنر بود
گر رفت ز کف تاب و ز دل صبر و قرارم
اندوه چنان بار شده بر سرِ اندوه
کآید به نظر همچو خزان فصل بهارم
آن سکه ی بی رونقم اکنون که فلک زد.
پیوند فرو مایه ی قلبی به عیارم
گر خاک شوم ؛ باز از این ماتم جانکاه
پیوسته دَمد لاله ی خونین ز مزارم
غزل از _ مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5