بال پرواز !
کاشکی کاشانه ای در باغ رؤیا داشتم
کومه این در ساحلِ سرسبز دریا داشتم
کاش در انبوه گلهای بهاری لحظه ها
باتو خلوتگاه دلخواهی به صحرا داشتم
کاشکی هر شب به زیر چتر باز ماهتاب
عاشقانه بوسه ها از تو تمنا داشتم
کاشکی هر صبح با بانگ خروسان سحر
بهر دیدارِ رخت چشم تماشا داشتم
کاش در پاییز یأس و نا امیدی ها زعشق
پوستینی روی دوش از بیم سرما داشتم
کاشکی خاموش می شد ماه و من چون ماهتاب
پرتو روی تو را در نیمه شبها داشتم
کاشکی سجاده ی عشقت به رویم باز بود
در سکوت شامگاهان با تو نجوا داشتم
کاشکی همچون عقابی سوی تو پر می زدم
بال پروازِ بلندی تا ثریا داشتم
کاشکی با آتش امید جانم گرم بود
آتش مهر تو را در دل سراپا داشتم
ای امید رفته از کف هیچ می دانی که من
آرزویت را به دل عمری به دنیا داشتم
پرسه های روزگاران جوانی یاد باد
روزگارانی که با تو ماجرا ها داشتم
چون شفق می سوختم از آتش عشق و ز بیم
پیش مردم بر لبان خویش حاشا داشتم
غزل از _ مجید شفق
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
دادا بیلوردی 23 مهر 1397 20:40
درود بر حضرتعالی
زیباست
محظوظ گشتم از عالم پر احساس و گرمتان
کاش....