.
نامه !
گاهی برایت از زمانه می نویسم
حرف دلم را غمگنانه می نویسم
شاید بخوانی درد دلم را از کلامم
وقتی که از تو صادقانه می نویسم
کوه غمی دارم درون سینه ی خویش
درد دلم را چون فسانه می نویسم
همچون کبوتر پر گشودی بی من آزاد
از سردی این آشیانه می نویسم
باغ بهارانم همه رنگ خزانست
من از درخت بی جوانه می نویسم
من هستم و تنهایی و یاد تو اینک
وین شعر را با این بهانه می نویسم
چاهی نمی یابم که گویم درد خود را
زان با تو از رنج زمانه می نویسم
من قطره قطره اشک اندوه دلم را
یک یک برایت ای یگانه می نویسم
دریا دلم، هرگز ندارم بیمی از موج
گر با تو زین اشکِ روانه می نویسم
تا جاودانه قصه ی نا گفته دارم
با تو ز غم گر جاودانه می نویسم
دارم چو بیم آبرو در روز روشن
زین رو برای تو شبانه می نویسم
ترس است و دلتنگی و سر ها در گریبان
از وحشت و از تازیانه می نویسم
چون موج شرح نقش خون رنگ شفق را
بر روی شن های کرانه می نویسم
غزل از - مجید شفق
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
خسرو فیضی 07 اسفند 1398 14:43
. با بهترین درودهایم
. با خوانش غزلی ناب . چونان شراب ناب خمخانه های خواجه شیراز
. مستانه به تحسین و تمجیدت می نویسم !!
. روزگارتان شاد و خرم باد
خسرو فیضی 14 اسفند 1398 12:16
. با بهترین درودهایم
. چند روزی بیش نیست که افتخار عضویت در سایت نصیبم شده و درین اندک مدت در حدود
. چهل نظر گوناگون نوشته ام و نشسته ام که ( مژه ای دل که مسیحا نفسی می آید ) که نیامد !!!
. و لاجرم با یک جمع و ضرب به این نتیجه رسیدم در سایتی به گستردگی سایت وزین ،
. مشهور و خوش نام در ادبیات کمتر از 9% ارتباط بر قرار می شود ( در این سرای بی کسی
. کسی بدر نمیزند ) و نگارنده حیران که در این سکوت بیاموزم ( چو از این (سکوت)
. وحشت بسلامتی گذشتی ) که لطافت باران را احساس می کنم !! با سلامی از سر شوق .
. اما . وقتی که نقدی و تشویقی نیست . گفتاری نیست . از که باید آموخت ؟؟ بعضی از
. دوستان هم روزانه شعری می چاپ اند !! که ( آن خشت بود که پُر توان زند ) تعدادی
. از عزیزان هم پنجره نظرات را بسته اند !! چگونه است سروده خود را به اشتراک
. گذاشته اند !!! نیز دوستانی هم بعدها نظرت را تائید می کنند !!!! مگر میز مذاکره
. برجام است ؟؟ یک شعر نقد و تشویقی دارد و بس ( عاقبت منزل ما وادی
. خاموشان است ) سخن از این سکوت ناچار به درازا کشیده شد . .
. سپاس صمیمانه ام را پذیرا باشید .
خسرو فیضی 17 اسفند 1398 12:30
. درودها نثارتان
. عزیز گرانقدر . جنابعالی ده ها شعر از خود به اشتراک گذاشته اید . که هیچ
. کدام دارای نظری چه نقد و چه تشویق نیستند . . پس چگونه به نقاط ضعف
. و قوت سروده خویش واقف می شوید ؟؟ از شما خواهش می کنم . روزانه
. حداقل ده ها شعر را نقد و یا تشویق کنید . آنان برای نظرتان پاسخی
. شایسته نوشته و سپس برای قدر دانی به صفحه شما خواهند آمد . نقد و تشویقی
. می نویسند . بدین گونه ارتباط مابین اعضا گسترش می یابد و دانش و آگاهی های
. ما بیش از پیش خواهد شد . غبار سمند قلم توانایتان توتیای چشمانم