3 Stars

بی شاهراه چشمت...

ارسال شده در تاریخ : 31 خرداد 1394 | شماره ثبت : H94517

بی شاهراه چشمت گم میشوم زهجران
ا ی گوشه نگاهت غم را کند گریزان

من بی عبور عشقت خالی زاشتیاقم
با هرسلام نرمت پرمیشوم ز ایمان

تر میشود غزلها از اشک خون قلبم
من کی دوباره بینم ؟تو را به فصل باران

با شیوه نگاهت عشقی نمودی اول
من درپی همان عشق سیرم شده بیابان

بی باده لبانت مسلوب گشته عقلم
باکهربای چشمت دل گشته زارونالان

بایاد هرم عشقت تب کرده استخوانم
بایک نگاه سردت یخ کرده قالب جان

تاکی به زخم عاشق لطفت نظرنتابد؟
ای من فدای چشمت پس کو کران هجران؟

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 402 نفر 680 بار خواندند
زهرا نادری بالسین شریف آبادی (01 /04/ 1394)   | روح الله اصغرپور (01 /04/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (01 /04/ 1394)   | قاسم افرند (01 /04/ 1394)   | کمال حسینیان (01 /04/ 1394)   | طارق خراسانی (01 /04/ 1394)   | حسین دلجویی (02 /04/ 1394)   | تبسم عبداله زاده (02 /04/ 1394)   | علی صمدی (02 /04/ 1394)   | سمانه تیموریان (آسمان) (02 /04/ 1394)   | محمد جوکار (03 /04/ 1394)   | اصغر چرمی (03 /04/ 1394)   | عرفان ویسی (هستیار) (11 /05/ 1394)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
روح الله اصغرپور (01 /04/ 1394)  قاسم افرند (01 /04/ 1394)  کمال حسینیان (01 /04/ 1394)  طارق خراسانی (01 /04/ 1394)  علی معصومی (11 /02/ 1399)  
تعداد آرا :5


نظر 22

  • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   01 تیر 1394 14:26

    (آن کهربای چشمت تیغم زند به شریان)صحیح است

  • روح الله اصغرپور   01 تیر 1394 17:28

    سلام بسیار استفاده بردم از شعر زیبایتان مانا باشید و شاعر rose rose rose rose

  • منوچهر منوچهری(بیدل)   01 تیر 1394 19:19

    آفرین درود بر شما چه لذتی بردم ممنونم بانو قلمت بسیار زیباست احسن rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose سروده زیبائی بود
    rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose rose

  • کمال حسینیان   01 تیر 1394 21:51

    سلام و درود بر زهرا بانوی گرامی (با عرض پوزش که دیروز به اشتباه اسم تان را فاطمه بانو نوشته بودم)
    خوشحالم که گوشۀ چشمی هم به شعر کلاسیک دارید ، و این امر باید الگویی شود برای تمام سپید سرایان ، البته شاید در اولین مراحل به دلتان نشیند ولی مطمئنم که بعدها در این امر هم متبهر خواهید شد
    علی الحساب یک پیشنهاد دارم فقط برای یک بیت تا دیگر اساتید بیشتر راهنمایتان باشند

    تر میشود غزلها از اشک و خون قلبم
    کی بینمت دوباره ؟ بازم (بازت) به فصل باران

    پاینده باشید

    rose

    • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   01 تیر 1394 22:32

      سپاس استاد مهربان جناب حسینیان دوستان ماراهرچه نام نهند آنیم
      چگونه پابه پای تو بیایم
      پای لطف"تو"بلند
      پای سپاس من لنگ
      باوجودسرشارازمهر شما گرانمهر ناامیدی دور بنده راخط میکشد
      وباتکیه وامید دستگیری شما این شاگرد کوچک راه میافتد
      rose rose rose

  • طارق خراسانی   01 تیر 1394 23:00

    با سلام و درود

    غزل زیبایی ست
    دستمریزاد


    rose rose rose

    • زهرا نادری بالسین شریف آبادی   02 تیر 1394 11:45

      درودوسپاس ازراهنمایی مفیدتان استاد گرانقدرمتمتع میشوم.اما بنده منظورم مسلوب به معنای سلب شدن بود(عقل سلب شده (گرفنه شده)بدون باده)وسیرم به معنای سیروسفر، گشت وگذاربود.ودر(باشیوه نگاهت عشقی نمودی اول)منظورنشان دادن درباغ سبزیا نشان دادن علاقه بوده که درپی اش سیردربیابان رادرمن موجب شده مجددسپاسگزارلطف بی شائبه یتان هستم از نقدهای ارزندتان حقیررامحروم نفرمایید rose rose rose

  • حسین دلجویی   02 تیر 1394 00:58

    درود نازنین بانو نادری مهرآیین و شاعرم...
    مهمانتان بودم گرامی یار ادب
    طوری ک از مندرجات کمال عزیز خواندم ،احساس میکنم اولین کلاسیکتان یا بنوعی کارهای اولتان باشد
    ولی خب....برای شروع بسیار هم خوب و نیکوست
    دختر گلم اون کلمه ی «مسلوب» هم در بیت چارم پنجم ویرایش بفرمایید ک خود «مصلوب » از «صلیب» گرفته شده
    البته اینگونه اشتباهات تایپی طبیعی ست و گاها بلا اختیار...
    applause applause applause applause

    بی جلوه ی نگاهت گم می شوم ز یاران
    ا ی گوشه های چشمت عشق امیدواران

    بی ماهتاب رویت سوسوی مقصدم نیست..
    در کوره راه تار ، این شام غم نصیبان...

    کن جلوه نازنینم تا صبح مان بتابد...
    چون زهره در هوای تنگ شب غریبان

    من بی عبور عشقت، خالی ز اشتیاقم...*
    شوقی به سر بینداز، شوری به دل بباران

    تر می شود غزلها از اشک و خون قلبم *
    گل میکند کلامم در دشت و کوهساران...

    با شیوه نگاهت عشقی به پا نمودی....*
    تا در کلام حافظ ماند به روزگاران......

    بی باده لبانت مصلوب گشته عقلم..*
    ای مریم نگاهت چون جام می گساران...

    با یاد هرم عشقت تب کرده استخوانم..*
    یکدم طبیب ما شو، ای جلوه ی تو درمان...

    تاکی به زخم عاشق لطفت نظرنتابد؟...*
    لطفی کن و نظر کن، بر دشت گل بیافشان

    زهرا به شوق دل گفت، ابیات دلنوازش..
    حتی اگر نگفته، یک حرف از هزاران....

    بداهه ای تقدیم دختر گلم...

    امید ک روز ب روز شاهر زیباترین هاتون باشیم

    قصد جسارت نداشتم فقط خواستم همراهی کرده باشم
    یا علی...


    rose rose rose rose rose

  • علی صمدی   02 تیر 1394 13:39

    درود بیکران بانو نادری گرامی
    همیشه شاداب باشید rose rose rose rose rose rose

  • سمانه تیموریان (آسمان)   02 تیر 1394 14:04

    درود بانو
    rose rose rose rose

  • قاسم افرند   02 تیر 1394 23:35

    سلام بر بانو نادری گرامی
    غزل زیبایتان را خوانده بودم ولی کمبود وقت مانع از ابراز خوشحالی برای سرودنش شده بود
    ممنون که هستید
    شاد باشید و شاعر

  • محمد جوکار   03 تیر 1394 02:28

    درودت باد مهربانو نادری عزیز
    چشمه ی ذوقتان جوشان ، سربلند و فرحمند
    rose rose rose

  • اصغر چرمی   03 تیر 1394 16:52

    درود بر شاعر برجسته
    بانو نادری rose

  • عرفان ویسی (هستیار)   11 امرداد 1394 14:15

    واقعا زیبا بود مثل سروده های دیگه شما. applause applause

  • علی معصومی   11 اردیبهشت 1399 15:35

    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا