آخرین نوشته ها

معرفی کنید

    لینک به آخرین اشعار :
  • لینک به دفاتر شعر:
  • لینک به پروفایل :
3 Stars

اولین دیدار

ارسال شده در تاریخ : 06 اردیبهشت 1397 | شماره ثبت : H946195

یک شبی آمد به یادم یاد او
با همان لبخند ولی ناشاد او
گشته بودم شاد و خندان در خیال
چون که عشق دارد جدایی هم وصال
بار اول بود این دیدار او
دلبری کرد و شدم دلدار او
گفتمش لیلای من هستی دگر
گفت تو هم مجنون شدی ای بی خبر
می دویدم روز و شب دنبال او
هم دل و هم جان من شد مال او
پر نداشتم تا که پروازی کنم
چون پرنده در هوا بازی کنم
رفته بود از آن همه غم یاد من
کوچه ها هم می شنید فریاد من
بار غم در خش خش برگهای زرد
رفته بود از این تنم همراه درد
رنجشی از باد و باران و تگرگ
می خریدم بر تنم مانند برگ
بر تنم هم سوز سردی می وزید
سوز آن تا استخوانم می رسید
من چنان بودم ز شوقش در خطا
چون که نشناختم دگر سر را ز پا
آن چنان با او به شیرینی گذشت
روز و شب ها هم به زودی می گذشت
تا که روزی دیدمش با دیگری
در کنارش با همان افسونگری
دام او بگرفته صیدی بی نوا
مثل من هم ساده و بی دست و پا
آمدم شیرین کنم این کام خود
دانه را دیدم ندیدم دام خود
روز و شب رفت و ندیدم من به خواب
دل خوشی ها بود حبابی روی آب
ترک او کردم شدم از او جدا
دل خوشم کز بند او گشتم رها

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 154 نفر 223 بار خواندند
کرم عرب عامری (09 /02/ 1397)   | حبیب اله نبی اللهی (11 /02/ 1397)   | محمد مولوی (06 /05/ 1399)   |

رای برای این شعر
کرم عرب عامری (09 /02/ 1397)  محمد مولوی (06 /05/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 3

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا