عشق
یک لکه ی رویای لطیف
روی پیراهن شب
اشک داغ و دل سرد
چشم بی خواب ترین شاعر شهر
آسمان صاف ولی
بارشی از دل غم داشته ی عاشق من
کو کجا خانه ی توست
جمع کن هر چه که مربوط به توست
ترک کن این تن ویرانه سریع
خسته از باور تو
خسته از بودن تو
جمع کن خاطره را
هر چه مربوط به توست
تو فقط زود برو
کو کجا خانه ی توست؟
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
نظر 1
حبیب اله نبی اللهی 18 اردیبهشت 1397 13:34