3 Stars

می گفتند

ارسال شده در تاریخ : 27 اردیبهشت 1397 | شماره ثبت : H946264


جادوگران پیر
برگ های پاییزی را از پیش ناخن های ما جارو می کردند
دست در دست یکدیگر رد شدیم
با وقار خاصی
به هم
به همه لبخند می زدیم
و جهان طوری بود
که انگار
انجمن صنفی رنگ کاران با اسلحه های مرگبار در تعقیب ما هستند
طوری که انگار از مرز واقعیت گذشته ایم
و اکنون
واقعی هستیم
آه چه فاجعه ای
حتی نمی شد تصورش را داشت
نه فقط مجسمه های سنگ مرمر
شانه به شانه ی هم جاودان شده ایم
با آن که می دانستیم
فرشتگان پیر
از جارو کردن راه های آسمان دست برداشته اند
و قرار نیست برفی ببارد
تا ما زیر چتر
به قلب یکدیگر پناه ببریم
یقه ی دوربین را آتل بسته بودند
و نمی توانست بچرخد به:
تلخ است
تمام جهان تلخ است
به تلخی موهای قهوه ای
بی شکر
به تلخی چشم های بادامی ات
که لب ها را زیر سنگ رو در بایستی شکسته
راحت باش و به آینه بگو
نخل نیستی
هرگز زیر سایبان تو
فرهاد پای داستانش را و شیرینی هیچ هندوانه ی سپپیدتر از قندی را
امضا نکرده
صفحات اگر راست می گفتند
مثل لباس های تیمارستان با آستین های برعکس
سپید بودند

شاعر نمی خواهد که این شعر را نقد کنید.

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 146 نفر 223 بار خواندند
محمد جوکار (27 /02/ 1397)   | صدرالدین انصاری زاده (28 /02/ 1397)   | ایمان کاظمی (متخلص به ایمان) (28 /02/ 1397)   | حبیب اله نبی اللهی (01 /03/ 1397)   | حمید(کوروش) رفیعی راد (01 /03/ 1397)   | علی معصومی (20 /01/ 1399)   | محمد مولوی (09 /04/ 1399)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :4


نظر 4

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا