3 Stars

تو از من پرسیده بودی

ارسال شده در تاریخ : 01 خرداد 1397 | شماره ثبت : H946284

تو از من پرسیده بودی
و من بال های فرشته را از مجسمه بیرون کشیده بودم
درست مثل یک نقاشی از چهره
که چهره اش را
از خودش بیرون کشیده باشند
درست مثل ریمل
و پلک های ماه
که زیبایی چشم هایش را از آن بیرون
کشیده باشند
مثل گرگی
که زمزمه اش در گلویش هزار تکه باشد
و نپاشد
گرگی
که با نگاهی مجهول به تناسخ اعداد بر صفحه ی بمب ساعتی می نگرد
و ناگهان
00 : 00
و ناگهان
88 : 88
رهایم کن
اگر سنجاق سری در موهایت هست
رهایم کن
من موهای بلند و شبح آلود تو نیستم
من
حباب تصورم
بگذار مثل گوی بدشگون انجمن جغرافی دانان
حرف هایم بر من تکه
تکه
باشند
نه از فروغ روزم نه ظلمت شب
گاوم
که پنجره را تکه تکه بر تن کرده
[چراغ های شهر را خاموش کن
یک گاو
یک واقعیت گاو
بر سیاهی تنش اکلیل نمی پاشد]
باشد
گل های نیلوفر مرام شما
پوست دماسنج را ترکانده
از بس یک شاخه گل سرخ به من هدیه داده اید
در زر ورق دریا
قایق
و جزیره ی گمشده
باشد
من این کارد را به عنوان مدرک
در گلوی خود نگاه می دارم
این کادر را
مثل سینه ای درخشان که دکمه ی پیراهنش دست را
هیپتونیزم می کند
می برد به خواب قطره های مرمر
و اشک سنگ
[چه خوابی تو
که نه می چکی
نه از ادای چکیدنت می شود دست ...
بردار باش]
دست های من از گلدوزی توری نیست
و این مزون را
فقط می شود با رد خون
رمانتیک کرد
گرگ ها بو می کشند
گرگ های چشم من
ماه را بو می کنند
در طول زوزه های خود
سوت زنان وقتی از کنار گونه هایت در زمستان عبور می کنم
باد نیستم
روحی سرگردان و مایل به سوزن پرگارم
خودت را
در آغوش خودت محکم بگیر
طوری که مچاله نباشی
آی ای کلاه سپید ابر که سال هاست آن بالا می چرخی!
کدام از خوشحالی به آسمان افتادن!
من
«آ» هستم
کلاهم سرم نبود
سرم کلاهم بود
صورت از کجا بیاورم در این قحط سال رنگ صورتی
همان مرد نامرئی بودن
در لباس «آ»
برایم بس است
به حوض «ب» پرتاب نکنید
شاید پری دریایی یی در آغوش داشته باشم
غمگین تر از خود
خود را باید
در آغوش گرفت و
یخ زد
درست مثل ماه
پرنده می خواست یخ ماه را بشکند
ماهی در خیال چشم تو آرام ...
من
قورباغگی بدی کردم
که ناگهان پریدم
میان امواج آنتن
و ریخت متن به هم
رعشه بگیرد الهی انگشتر سلیمان
با این همه فنر
که در تخت دارد
ژیمناستیک
سبکی در عالم هنر نیست
اسب باید وقتی روی دو پا می ایستد
یال هایش را موج می دهد
و رو به آسمان شیهه می کشد
رمانتیک باشد
این خورشید بزرگ را از پس زمینه بردارید
کور شدیم و
ندیدیم قهرمان رویاهامان که بود
در نتیجه
هر که به ما می رسد مثل سیب بهشت
خودش را
خودش معرفی می کند
هنوز هم مانده ایم
پشت نقاب دانه
درخت خودش را چگونه مچاله کرده بود
که پرنده بلعید و
ناگهان به آسمان پرت شد
دور شیطانی
دور چشم های تو نیست
و دوچرخه سواری بر گنبد انجمن اخترشناسان
دارد از کتف هایم خون می چکد
از کتف های منی که تویی
منی که تو در تو شده ام
کاویده تر از کندوی لاک پشت اساطیر
تو از من پرسیده بودی
و من بال های فرشته را از مجسمه
.
تکان نخورید
به دستور نگارش
به استقامت یک نقطه بایستید
همین جا
شما درست از همان هنگام جنینی
از هنگام ستاره بودن
در چشم دو انسان
تحت تعقیب اید
خطوط زندگی شما
توسط ابررایانه هایی رسم شده است
که انجمن های مخفی فضایی ...
[...
[...
[...
رعشه بگیرد الهی انگشتر سلیمان
دارم پیکسل به پیکسل
محو می شوم
قبرها استمپ های جهان اند
ما به کدام روح رأی داده ایم؟!
نه!
در آن ظلمت محض
تو کنار برکه
به درخت تکیه داده بودی
باد
آسمان را با خود می برد
و موهایت از خواب بیرون ریخته بود...
با دست های مرمری ام چه کنم؟!
با آستین های توری گلدوزی شده؟!
ما در قرن چندم ایم؟!
با این کشتی اسپانیایی به کدام قاب می رویم؟!
موج ها چه می گویند؟:
می آ مورِ
آمور میُ
از دکل بالا می روم
و بادبان ها را بو می کنم
ابر را
ماه را
ساحلی در کار نیست
هر چه هست
آب است
آب

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 151 نفر 205 بار خواندند
صدرالدین انصاری زاده (02 /03/ 1397)   | علی معصومی (20 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
علی معصومی (20 /01/ 1399)  
تعداد آرا :1


نظر 1

  • علی معصومی   20 فروردین 1399 19:56

    درود و عرض ادب
    ☆☆☆☆☆☆☆
    ◇◇◇◇◇◇◇
    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا