3 Stars

تو بگو

ارسال شده در تاریخ : 02 آبان 1397 | شماره ثبت : H946803

می پاشم ابر را بر رخسار خورشید
تا شود رقیق ، تابش سوزانش
می زنم رنگ سبز بر جنگل
تا رسد به انتها ، فصل برگ ریزانش

می نهم پای بر روی جاده
تا بماند قصۀ سفر باقی
می خورم از جام ، جرعه ای می
تا بگویند از شراب و از ساقی

می مالم رنگ سرخ بر گُل
تا از گُلِ سرخ شود ، آکنده دنیا
می کشم بر برکه ها عکس موج
تا جهان باشد ، تهی از پرگار و گونیا

می ریزم از آسمان باران
تا شود جاری ، رودخانه در کویر
می گویم از ننگ و از دروغ
تا شود خسته ، دهان پر ز تزویر

تو بگو ، بگو که چه کنم با تو
تا گشائی چشم خوابت بر من
آئی از تخت قدرتت پائین
بسازی جهانی خرم و امن

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 199 نفر 265 بار خواندند
حسن مصطفایی دهنوی (08 /08/ 1397)   | بردیا امین افشار (09 /08/ 1397)   |

رای برای این شعر
تعداد آرا :1


نظر 2

  • حسن مصطفایی دهنوی   08 آبان 1397 23:01

    سلام بر استاد عزیز
    چقدر زیباست

    • بردیا امین افشار   09 آبان 1397 11:27

      جتاب استاد دهنوی ؛ شرمنده نفرمائید . استاد ، جنابعالی هستید ، حقیر کهکشانها با مقام وزین استاد بودن فاصله دارم . درود بر شما

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا