وقتی که می شود برکه خشک
وقتی نمی بارد به دشت باران
می سوزاندم ، ابر در آسمان
وقتی که می شود ، لاله گریان
تا که می کُند ، پرواز گلوله
چون می نشیند مرگ به جان
می سوزاندم ، بازی می ، با نی
وقتی بر می خیزد ، از گلو فَغان
می رسد غروب ، می دمد شب
می کشد فریاد ، از درون ایمان
می سوزاندم ، قصۀ بهار با جوی
وقتی به خوابِ سنگین است وجدان
باز می آید به سراغم کابوس
می ریزد اشکِ لبخند بر ایوان
می سوزاندم ، سفر قاصدک در باد
وقتی که نیست ، ترنمِ عشق در میان
می بارد برف در جادۀ تنهائی
نمی شود از کوهساران ، رود روان
می سوزاندم ، نجوای شبنم با گل
وقتی خشک است ، لبهای جهان
تعداد آرا : 0 | مجموع امتیاز : 0 از 5