3 Stars

دلِ خسته

ارسال شده در تاریخ : 16 اسفند 1397 | شماره ثبت : H947514

رهایت می کنم و خواهم رفت
در یکی از این شبها که میرسند از پس غروب
نمی کِشم پرده ای تاریک بر روی رویایت
نمی کُنم بر جداره های دل زیبایت ، رسوب

چشمانت نیست دیگر مشتاق دیدارم
فردا روزیست که میشوم برایت فراموش
می روم و این است آخرین کارم
آرام و مدام ، می کُنم خود را برای تو خاموش

می نشیند یادی از ایام گذشته بر دلم
با تکه ای نگاه ، گَشتم در دریای عشقت شناور
امان از این روزها که بودند ، دروغ
نمیدانم چگونه ؟ دوست داشتنت را کردم باور؟

چگونه نشست خزان بر باغچه ام
چگونه بُرید دلت از دل تنگم پیمان ؟
نگاهت پر کشید و نشست بر نگاه مشتاقی
ندارم به خدای عشق من ، دیگر ایمان

می روم از پیش تو ، می روم از دنیایت
پر کرده ام عشقت را در گذشته هایم ، در مَشک
می شود بغضت در گلویم فریاد
می ریزد نامت بر گونه هایم ، در اشک

فردا می رسد و خورشید می کند طلوع
چشمان ناز تو در خواب اند و بسته
اینجا اما خزان است و تندبادی سرد
که می کند طوفان ، در یک دل خسته

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 120 نفر 160 بار خواندند
خسرو فیضی (27 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
خسرو فیضی (27 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا