3 Stars

کاروان خسته

ارسال شده در تاریخ : 03 اردیبهشت 1398 | شماره ثبت : H947757

در اشکهای خود گُم می شود
بارانی که می بارد بر گل سرخ
در جنگلی که مُرده در آن نسیم
بر نمی گیرد سایه از مهتاب رُخ

در غروبی که می شود دلگیر
نمی کنُد طنازی رنگ ارغوان
می چکد اشک از گونۀ شقایق
می نشیند غبار از کران تا کران

نمی شود بغض نکرد و دید
سقوط برگ را در فصل پائیز
پای نهاد بر کوچه های شب
دل بست بر بهاری توهم انگیز

کِی می گوید قصه باز باران
می چکد آرام بر روی اقاقی
می شود رود جاری در کویر
می کُند خِشت با دریا تلاقی

قلم از روز خوب نمی نویسد
نمی گوید ازشکفتن رُز در بهار
گشته کاروان خسته از رفتن
نمی شود خندید در ایام اشکبار

می شود پای نهاد بر بوستان
از خشکیدنِ لاله و طوفان گفت
در دریائی که ندارد کرانه ای
نمی شود چشم را بست و خفت

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 114 نفر 144 بار خواندند
ویکتوریا اسفندیاری (08 /02/ 1398)   | سعید فلاحی (09 /02/ 1398)   | بردیا امین افشار (09 /02/ 1398)   | خسرو فیضی (15 /01/ 1399)   |

رای برای این شعر
سعید فلاحی (09 /02/ 1398)  خسرو فیضی (15 /01/ 1399)  
تعداد آرا :2


نظر 1

  • سعید فلاحی   09 اردیبهشت 1398 12:51

    درودتان

    احسنت شاعر جان

    موفق و موید باشید انشاالله

    شادکام باشید

    applause applause applause

    rose rose rose

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا