می خواهم ...
که باز گردم .
چه کنم که شکسته اند
همه پلها ، ...
در پشت سَرَم .
دیروز ...
چه نوائی داشت ؟
که میریزد خاطره ،
قطره قطره ....
از چشم تَرَم ؟
آسمان ...
خشمگین است .
می زند با تندر فریاد ،
اما من ...
کور و کَرَم .
می نشینم ....
میکنم تکیه به دیوار .
باید که برخیزم ،
اما ریخته ...
همه بال و پَرَم .
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
دادا بیلوردی 23 مهر 1398 23:45
مجتبی جلالتی 14 فروردین 1399 12:49
هزاران درود
بسیار زیبا و دلنشین سروده اید.
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 18:02
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.