قسمتی از یک نامه وجواب ان (قسمت اول)

م برایت مینویسم ای انکه
همدرد منی و
هم درد من .
م پرواز چه حسی دارد؟
دنیارااز بالا چقدر حقیر می بینی ؟
پرواز, لذت بودن دارد یا لذت نبودن ؟
پرواز نیستی رسیدن به هستی است ؟
رهایی است یا دلبستگی ؟
پروازدرد فراغ توست یا درمان زخمهای تو ؟
وصال به معبودتوست یا دنیای تو؟
م: امیدوارم فاصله زمین واسمان فاصله من وتو نشود
دیروزنامه ات را خوندم .انچه روحم رااز نادیده ها بسوی دیده های تو میبرداشتیاق تو به معبودیست که وصف زیبایی او مرا از روزمرگی های روزانه جدا میکند ولحظه لحظه های وجودم را گرد خود به چرخش فرا میخواند .
م در نامه ات نوشته بودی بزرگترین اسارت ادمی نیندیشدن است.اکنون اوایی برطبل وجودم می کوبدوغوغایی در وجودم براه است .اکنون من بر بلندیهای بادگیر یک زندگی هستم .
ج م به نامه ویکتوریا (نگار)
چی میخواهی نگارمن ؟
رهایی را کفش در پا کن ,نوای اشنای من
لگد کوبش کن این احساس دنیایی بزیرگام عقل خویش
دلت بال وپر پرواز میخواهد؟
نگاه مست میخواهد؟
نفس در سینه پنهان کن
چکاداسمان را ره بسیار میخواهد.
مرا چون امدن تنها, چو رفتن نیز تنهایم.
دل از رنج زمین, فریاد بسیار می خواهد
نگارمن !پرت پرواز میخواهد؟
سکوت اسمان فریاد میخواهد!
ببرزنجیرروحت را زتن ای نازنین من
تورا ای عشق شیرینم نگاه مست دیرینم
دلم تنگ است وطوفان غم دوری
مرا عشق ثریااز زمین ازاد می باید.

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 213 نفر 327 بار خواندند
ابوالحسن انصاری (الف. رها) (19 /06/ 1397)   | هما تیمورنژاد (28 /07/ 1397)   | علی اصغر رضایی مقدم (29 /07/ 1397)   | ویکتوریا اسفندیاری (03 /09/ 1397)   | ویکتوریا اسفندیاری (03 /09/ 1397)   | منوچهر فتیان پور (21 /01/ 1399)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا