اگر این قسمت ما دست بلند اندیش است
به سر چشم نهم هر آنچه را در پیش است
نفسی یا که دو صد سال چه فرقی کند عمر
به فنا می دهد هر کس که اسیر خویش است
روح ما کوه و بدن سبزه ی نرم رویش
چه رساند ضرری هر سخنی که نیش است
خم می را بطلب خانه خراب هوشت هست
حرم یار پر از گبر و بدون کیش است
ره میخانه هویدای کس و ناکس نیست
نخ خم در خم گیسوی پر از تشویش است
نم یک نکته ز دریا شنو و حرص مخور
که به سودای جهان آنکه بَرد درویش است
بنوا مطرب میخانه دمی را چو مسیح
که گِل شاهدِ خشکیده گناهش بیش است
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
ایمان اسماعیلی 18 فروردین 1398 16:07
سلام و درودتان بسیار عالی من۵دادم اما این ثبت شد یاعلی
ویکتوریا اسفندیاری 21 فروردین 1398 10:07