یَغما به باد داد مُعمای حَلقه را
پآیی فِرار می کند از آشیآنه ها
کآبوس، بر مَلا شده ازمَرزهایِ پُر جنون
تاراج از کَبودی ِ روز است وُ بانگها ؟
آنقدر بِترسیدوُ داد وُ باخت کَرد
از دست داد حَراس از نقاب ها
این دادوُ آن یکی ، به هر دو شیونی
افسوس
چه فایده ِ از زِنده، خواستها
جانی گِروُ کُن وُ خاکسترش نَما
تازنده گَردد این همه ِزنداز،مزارها
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
علی معصومی 11 اردیبهشت 1399 19:14
درود ارجمند
☆☆☆☆☆