3 Stars

غروبِ غُربت را از آفتابِ روزآنه سزاوارتر

ارسال شده در تاریخ : 25 آبان 1397 | شماره ثبت : H946916

وزیدن یک مشت باد هرزه،
درختان را به یآوه گویی، دیوانه می کند
چَشمهآنی گَرگ مَسلَک، پلکهآیِ بُهت زده را،خیره

دیگر استتآر وَ اِختفآء، چاره ساز نی، پوشش، به فریآد رَس.
تازیانه خواهد خورد، خآکِ تشنهِ لب.
غبار مرگ، مُژه را، سپید روی
هنوز غروب، خُشونت ِگَس گونه را ، نیش تَرانه می پَروراندوُ
عَمیق اَفسوسی است ، کوتآه قد، در انتظار سیاهی.
باید تن داد به زَجر ِ روزانه در انتظار مهتاب
غروبِ غُربت را از آفتابِ روزآنه سزاوارتر
_ آنانی که باید، تن بهِ دویدنِ یک مُشت بآده هرزه
اینجا دیگر از اسبانِ بال دار خبری نی
خَرانی تیز رو می خواهند، تا، قوتِ خویش را جیره
وَ، سکوت در انتظارِ زَجرِ روزانه ِ،

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 164 نفر 230 بار خواندند
ویکتوریا اسفندیاری (29 /08/ 1397)   | پژمان خلیلی (29 /08/ 1397)   | حسن مصطفایی دهنوی (29 /08/ 1397)   | علی معصومی (11 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
حسن مصطفایی دهنوی (29 /08/ 1397)  علی معصومی (11 /02/ 1399)  پژمان خلیلی (09 /02/ 1400)  
تعداد آرا :3


نظر 1

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا