زمان شِکَستی وُ مَکآنی بهِ بَردگی در آمد
بَرده دار شُدی ؟
یا شَعَف برایت، کوتآه مُخَدری است، بَس
_ ارزشمند .
سَر دادند !
باید تن داد به زَجرِ روزانه در انتظار مهتآب
دیدی نیم بَردگان ،بوسه می زنند بر زَنجیر هآشان ،
تا طَلاق پیدا کنند بَر تَبلور
کَثیف بوسه ای بر حبآبِ زیبا رویآن/
با خود، مُوجی بر پا خواهی کرد
تا کُنشی را دردُ دِل کنی!
ای کاش . . .،
ای کاش
شاید مهم نیست
بَرده ای زِمزمه دَر داد
مُنقل شدن، کافیست؟
وَ دیگری گفت،: باید وظیفه
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
پژمان خلیلی 11 اردیبهشت 1398 21:46
چه کنم که عشق با ما پَرسازشی ندارد
همه رند خوار عالم به دل ار غمی ندارد
- - - - - -- -- -
که بسان عشق هم سِر سَر سازشی ندارد