3 Stars

مرثیه امام حسین (ع)

ارسال شده در تاریخ : 23 شهریور 1397 | شماره ثبت : H946630

« مرثیه امام حسین(ع) »
ای شیعیانِ با ادب و صبر و علم و هوش
صلوات بفرستید جمیعاً به یک سروش
در تعزیت سرای حسینی (ع) بدار گوش
هرجا که ذکر اوست زِ جان و زِ دل بکوش

طرز عبادت است ، زِ دستش دهی چرا

ای پیروان کوی حسینی (ع) از این سروش
ذکر مصیبت شه مردان ، کنید گوش
نام حسین(ع) در همه عالم زند سروش2
ذکرش تمام برّی و بحری3 دهند گوش

با این سِمت زِ جور عدو کشته شد چرا

صید کمند قهر خدا ، می شوی یزید
صیاد بی مروت ، در کربلا یزید
از کینه و کدورت و جور و جفا یزید
کشتی حسین (ع) فاطمه (س)، را بی گنه یزید

ویران کنی تو پایگه دین حق ، چرا

بغض4 حسین (ع) و آل علی(ع) را تو داشتی
اول بنای ظلم و تکبر گذاشتی
در منزل و مکان خودش ، کی گذاشتی
زآن خیل کینه جو ، به ره آن گماشتی

با رهبران خلق نمودی ستم چرا

از سرزمین اصلی خود ، راندی اش برون
کارش چه بُد ، به کار تو ای نابکار دون
فرمان تیغ بستن و دادی به مردمان
بر قتل آن روانه نمودی در آن زمان

در کعبه و طواف ، چنان حیله ها چرا

در روز عید و موقع حج در طوافگاه
جنگ و جدل به رسم عربها که بُد گناه
دستور کشتنش ، تو نمودی چرا به پاه
ظلم از تو شد، نماند برایش قرارگاه

این دشمنی به ذریه ی5 خیرالبشر چرا

چون مملکت به حکم تو می بود و دست تو
کردن قیام در اثر قول سُست تو
آن یاوران خودسر و خودخواه و مست تو
نشناختند ، جهل بود بر شکست تو

ظلم و جفا به سبط6 پیامبر(ص) کنی ، چرا

ای بی خبر زِ دانشی و بی وفا به دین
کردی شهید وارث آن ختم المرسلین
ظلم و ستم چرا بنمودی به مسلمین
ظلم این چنین ، کس دیگری کرده در زمین

ظلم و جفا به آل محمد (ص) کنی ،چرا

باشد حسین (ع) قافله سالار اهل دین
سالاری اش که ثابت و واضح بر اهل دین
ای دزد راه ، از چه کُنی در رهش کمین
باشد حسین (ع) پیرو آن ختم المرسلین

دزدی به راه قافله سالار دین ، چرا

تهمت بر آن زدید ، بگفتید خارجی است
خارج زِ منزلش شده ،خارج زِ دین که نیست
تهمت زدن به مرد مسلمان روا که نیست
نگذاشتی که خلق ، بپرسندنش که کیست

تهمت به پیروان محمد (ص) زدی چرا

آخر یزید دانش و دینت چه بوده است
بنیاد دین مگر که زِ جد تو بوده است
تنظیم مملکت به غرورت فزوده است
در دین حق ، تو را اثراتی نبوده است

بازی به دین حق و حقیقت کنی چرا

آخر یزید ، گر تو به دین معتقد بُدی
دین از محمد (ص) است، چرا مدعی شدی
بود آن حسین (ع) نسل محمد (ص) که دیده ای
واضح بُوَد یزید ، تو از نسل هنده ای2

ظلم و ستم به آل محمد (ص) کنی چرا

آن دیگران چو شمر و تو، از حق بری3 بُدند
از دوره جهالت و آن خود سری بُدند
آنها اگر که پیرو آن دین حق بُدند
کی با یزید و هند و سفیانیان بُدند

بر پیروان دین حق ، بنمودن ستم چرا

بستند راه آب بر ذریه ی رسول (ص)
تا بلکه امر و نهی یزیدی کند قبول
آنکس که امر و نهی خدا داند و رسول (ص)
نتواند از یزید کند بیعتی قبول

خود را به امر حق ، ننماید فدا چرا

در مُلک مکه حیله نمودی به ماندنش
روی سوی کوفه کرد ، که ملت بخواندنش
آن کوفیان که بهر امامت بخواندنش
مانع شدن به رفتن و در کوفه ماندنش

آنجا عبور راه بر آن بسته ای چرا

فوجی4 روانه کردی و بستند راه آن
بستند راه آب ، به قوم و سپاه آن
در جای گرم و خشک نمودند جاه آن
از تشنگی به سوی سماء گشت آه آن

آب فرات را به رویش بسته ای چرا

اول به دشت ماریه2 ، چون خیمگاه زد
در آن دیار بانگ انا الحق3 به کار زد
آن امر حق ، به مردم نیکو شعار زد
خورشید وار شعشعه در هر دیار زد

همراه حکم حق ، نکند این هنر چرا

حُر و برادرش و پسرش با غلام آن
آگه شدن زِ منصب و جاه و مقام آن
بشناختن امامت آن از کلام آن
سودن4 جبین خود به بَـرِ5 انتظام6 آن

حُر با حسین (ع) حق، نکند همرهی چرا

حُر شاهدس ، یزید بر آن قول کذب تو
اول به رأی و حکم تو می بود حزب تو
بر جنگ آن حسین (ع) روان شد به اذن تو
آنجا شناخت خودسری و قول کذب تو

آخر زِ ظلم و جور تو ، حر کشته شد چرا

عباس (ع) آن یگانه جوانمرد روزگار
ثابت قدم بماند ، بر عهد خود استوار
بر عهد آن برادر و آن حی کردگار
نامش بلند تر شود ، از اوج افتخار

خود را به عهد حق ، ننماید فدا چرا

هاشم پسر عموی عمر ، صحبتش چه بود
بر فعل زشت ، ابن عم خود مُدعی نبود
از خویشی قوم بِـبُرید ، آن یگانه مرد
جانباز عشق کوی حسینی ، مگر نبود

آن دعوی اش به حق بُد ، بشکستی اش چرا

گویا وَهب شعاع حسینی (ع) بدیده است
زِ اطراف کوفه تا بِـبَر وی دویده است
جان وسرش چو گوی به میدان نثارکرده است
از آن میانه ، گوی سعادت ربوده است

پروانه گِرد شمع نگردد بگو چرا

آنها که پیروان حسینی (ع) نبوده اند
زِ اهل و دیار و جبیره هریوه7 نبوده اند
راضی به قتل خود و آن رهبران پاک بوده اند
چون از حسین (ع) درک سعادت نموده اند

مردان حق ، به حق نکنند همرهی چرا

بهر خدا ببین تو آیا شمر ملحدی8
چون کشته شد حسین (ع) طرفدار ایزدی
زنهای داغ دیده ، چه می بُد گناهشان
آتش به آن جماعت و آن خیمه ها زدی

نامردی است ، جور و ستم این رقم چرا

قرآن که منع کرد ، چنین کار ننگ را
تعقیب جنگجوی ، فراری زِ جنگ را
ای بدتر از منافق تاتار و زنگ و روم
قرآن امان بداده ، فراری زِ جنگ را

بر ضد امر حق عمل کرده ای چرا

کردی اسیر و بستی و شلاقشان زدی
نَـبْود روا به قاعده ی حکم ایزدی
فتوای مسلمین تو از این شر شکسته ای
زین پشت پای سخت که بر مسلمین زدی

بر جمع مسلمین ، بنمودی ستم چرا

کوروش که پادشاه عجم بُد چنین نکرد
با چند پادشاه بجنگید و فتح کرد
کوروش به نسل پادشاهان یک ستم نکرد
ای شمر ببین ،که گبر2 به گبری چنین نکرد

کردی تو شرمسار ، تمام عربها چرا

داد از دَمی ، که روز قیامت شود به پاه
گوین به آن یزید ، که کارَت بُوَد گناه
آیا توان به روی پیمبر (ص) کنی نگاه
حتماً که روی تو بر پیغمبرس (ص)، سیاه

شرمنده نمی شوی، زِ پیغمبر (ص) بگو چرا

دستت دراز و پای تو لنگ است بر صواب
از دست و پای خود به خودت کرده ای عذاب
بر قتل آن حسین (ع) ، نمودی چرا شتاب
لب تشنه کُشتی اش ، تو به نزدیک نهر آب

بخشد خدا گناه تو را ، ای لعین3 چرا

هشدار ای بشر ، نـشوی همچنان یزید
تا محتوای حق ، بـتوانی به چشم دید
فرخنده باد ، طالع4 هر کس که حق بدید
کاری زِ عدل کرد و ره حق برگزید

کار نکو مگر نـتواند بشر کند ، چرا

آسایشی طلب مکن از چرخ هرزه گرد
بر آل پاک احمد(ص) مُرسل ببین چه کرد
ظلم و جفای زاده ی سفیانیان و هند
با زهر خود ،جگر زِ حسن(ع) پاره پاره کرد
منمای شکایت ای حسن، از چرخ هرزه گرد
کج گردیَش، جبین علی(ع) را دو شقه کرد

وَرنه جفا و ظلم به مردان حق ، چرا
***
1- شاه 2- آواز خوش – الهام 3- حیوانات خشکی و دریا 4- دشمنی- کینه 5- نسل- فرزندان 6- نبیره - فرزند زاده
1- ادعا کننده- خصم 2- مادر معاویه لعنت الله علیه 3- دور- برکنار 4- گروه
1- آسمان 2- کربلا 3- من حقم 4- ساییدن 5 – پیش 6- نظم- آراستگی 7- نام شهر هرات 8- فاسق– بیدین
1- قوم مغول 2- آتش پرست 3-رجیم-رانده 4- بخت – اقبال

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 218 نفر 292 بار خواندند
سیده مریم جعفری (25 /06/ 1397)   | حسن مصطفایی دهنوی (30 /06/ 1397)   | مسعود مدهوش (08 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
سیده مریم جعفری (25 /06/ 1397)  مسعود مدهوش (08 /02/ 1399)  
تعداد آرا :2


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا