3 Stars

پاسدار عشق

ارسال شده در تاریخ : 11 مهر 1397 | شماره ثبت : H946709

« پاسدار عشق »
من پاسدار عشقم و عشقم بر عالم است
من پاسدار آن و همان بر دو عالم است
پابند عشق گرکه نی ام،عشقم از کجاست
در گفتگو به گردش این هر دو عالم است
کارم به عشق بیهوده وخودسری که نیست
گویند بهـر جمله ی افکار عالم است
اندر ولای عشـق ، اگر نیستـم چرا
بحثـم به گفتگوی نگهدار عالم است
عشقی که در بلندی کوه و عمیق بحر
بر جمله عالم است و در اعماق عالم است
گـر آدمـی زِ عالم دیگر خبر نـداشت
کی می توان بگفت:که آنجا هم عالم است
گـر عشق ، پای خود نـنهادس به عالمـش
آن از کجا به رهبری هر دو عالم است
عشقـی که پا بـرهنه شود از تجملات
اینجا بُوَد ولی به ره هر دو عالم است
خواب و خوری که هر بشری آرزو کند
از بهر این بُوَد ، نه برای دو عالم است
عشقـی میان عشق من و عالـم دیگـر
پیوندی است میانه ی این هر دو عالم است
عشقـی محال گر بُوَد، عشقـی نگوینش
عشقی بُوَد که حامل بر هر دو عالم است
پیغمبـران که نقشـی نـموده انـد
عشقـی بدیده اند،سرش بر دو عالم است
آدم به گفتگوی خودش اعتبار نیست
گر تکیه اش به غیر خداوندِ عالم است
بر گفتگـوی آدمیان اعتبار هست
گـر اعتبارشان بـرِ خلاق عالم استپ
در حیرتـی فـرو نـروند عارفان عشق
تا نـنگرند که عشق زِ عرفان عالم است
دریای بیکرانه ی عشقس در این جهان
گردش دهنده ی چرخان عالم است
اندر ولای عشق ، کسی نیست تا به حال
گوید که عشق نیست و یا غیر عالم است
پابند عشق گر صد هزاران و گر یکی
گفتن که عشق،رهبر بر هر دو عالم است
ای ناظران عشق ، بـبینید نـور عشق
در هر کجا تابید،چو خورشید عالم است
گر پرتویـی زِ عشق بـتابد به هـر نفـر
مافوق این جهانـس و ارکان عالم است
در عالم دیگر خبر از عشق بوده اس
عشقس بما رساند که در هر دو عالم است
پابند عشق گر نی ام ، عشقم برای کیست
در گفتگو به گفته ی خلاق عالم است
چنـدان هـزار مرتبـه گفتم : که آدمـی
سعی زمانه اس که نگهبان عالم است
اندر مـدار عشـق ، قـدم نِـه بـرادرا
تا بنگری که عشق ،مداری به عالم است
عشقی دلیل ما به ره بی شمار دوست
گفتم: چو واسطه به میان دو عالم است
وای از کسی که عشق خدا ،در سرش نبود
آن سر کدوی خُشکس و در خاک عالم است
تا عشق حق ، در این سر و دل نـپرورند
در عالمند ولی چو هیولای عالم است
ای دوستان به گفته ی حق ، اکتفا کنید
حکم خدا دقیقس و حاکم به عالم است
هر سر زِ عشق حق، که به دربار حق رسید
آن سر فروغش از سر و سامان عالم است
افراد پُـر غـرورن و عیّاش و بـی خبر
کِیـشان خبر زِ گردش بر هر دو عالم است
پابنـد عشق ، گـر نـهراسد زِ خستگـی
بر کوی عشق می رسد و اعلا به عالم است
از کوی عشق ، چشمه ی آبی شد روان
امروز آن روانـس و دریای عالم است
پایان عشق ، هر چه نـوشتی حسن بگو
این عالم از خداس ودیگر هرچه عالم است
٭٭٭

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 163 نفر 224 بار خواندند
مسعود مدهوش (08 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (08 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا