3 Stars

پیر مو سفید

ارسال شده در تاریخ : 26 مهر 1397 | شماره ثبت : H946771

« پیر مو سفید »

نامی زِ توست ، آنچه مرا در نظر بُوَد

کوشش به جستن تو ، برایم خطر بُوَد

هرکس صراط مستقیم تو را در نظر گرفت

راه دراز پُـر خطرش ، آن بِـبر بُوَد

هر کس که چین زُلف تو بودش نظر مدام

قوت دلـش مـدام زِ خون جگر بُوَد

این کار دیده ی خودبین ما که نیست

این کار نیک زاهـد بینـا بصـر بُوَد

نخل نهال هر بشری، رو به سوی توست

نخلش به غیـر سوی تو بـی ثمـر بُوَد

تاج شهی و قُبه ی هُژبری2 به دوش مرد

گر بی رضای توست ،چو پالان3 خر بُوَد

تاج شهی که دست تو نقشی بر آن زند

خدمتگـزاری بشـرش در نظـر بُوَد

شوقت به هر سری برسد،آن چو سرورست

بی شوق تو سری نَـبُوَد خاکسر4 بُوَد

اندر مدار حکم ، سر و کارَت ای حکیم

کس را وقوف نیست،که کار ازچه سر بُوَد

راه دراز آبِ حیات از سکندر است

آبش نصیب خضر(ع) از آن بحر و بر بُوَد

راه تو مخفی است ، کجا می توان کسی

جوید اگر به ظاهر راهت نظر بُوَد

رأی بلنـد همّـت مـردان کجا رسـد

آنجا که کار توست ،که را زآن خبر بُوَد

آن فطرتی که پیرو تقوا و راستی است

از کار جهل و رسم جهالت بِدر بُوَد

سنگ سیه زِ فطرت اصلش گُهر نـشد

سنگ سفید زِ فطرت اصلش گُهر بُوَد

فکرس دلیل ما و ره انتظار دوست

بی فکر اگر رَوی زحماتت هدر بُوَد

ما را غرور و حرص به دنبال خود بـبرد

راه غرور و حرص ، کجا بی خطر بُوَد

آن راه حرص از طمع کم نمی کنیم

از پا و سر دویدیم ، که تا پا و سر بُوَد

رزق حلال هر که بـخواهد ، نـجویدش

هر جا رَود نـبیند ، خود دربدر بُوَد

در کار پوچ و کوشش بیهوده کی توان

تاجی بـسر نهاد که لایق بـسر بُوَد

ای رهروان راه خدایی ، بیا به راه

سنجش بکن بـبین ،زِ چه راهی بَـتر5 بُوَد

صد داد و صد فغان که تو سنجش نمی کنی

سنجش اگر کنـی زِ همه خوبتـر بُوَد

دقت بکن بـبین هر راهی در این جهان

از راه مستقیم ، پُـر آشوب تـر بُوَد

صیّاد حکم حق ، بُوَد اندر کمین ما

در انتظار فرصت جُرم6 بشـر بُوَد

ای نازنین پسر ،تو به خواب و خیال خود

بازی کنـی ، خود به یقینـت هنـر بُوَد

افـراد ناز پـرور عیّاش پُـر غـرور

زآن کار بد ، زِ خون دلش دیده تـر بُوَد

بر زیردست خود،نظری کن ببین که خود

کارَت چو روبرو است،چقدر خوبتر بُوَد

ای نوجوان پسر بـشنو پند این پدر

دانا پدر بُوَد ، که به فکر پسـر بُوَد

گر دوستی زِ هر دو طرف باشد آن نکوست

آن دوستـی یک طرفـی ، درد سـر بُوَد

جانا به دوستی کسی دل مده که آن

با دشمن تو هم سخن و هم سفـر بُوَد

پنـد نـکوی گوشه نشینان ، چو آفتاب

بر ما رسید و بر سـر ماجد سـر بُوَد

راز درون پرده به ما کین نشان دهند

راز درون پرده نـشاید بِـدر بُوَد

ما در برون پرده ، بسا فتنه بنگریم

این فتنه ها زِ فتنه ی هر پرده در بُوَد

دستگاه جم که نام وی از دانشی به جاس

من بعد از آن طویله ی یک فوج خر بُوَد

هر کس به علم و حکمت جمشید پی ببرد

در هر زمان به روی زمین دادگر بُوَد

ای یاوران میهـن ایران زمیـن ما

ایران چرا به باد هوس پُـر خطر بُوَد

یارب ترحّمی که در ایران ما چرا

جنگ و خشونتش همه بر گنج و زر بُوَد

این شعرها که من بـنوشتم هزار حیف

رفتار آن نمی کنند و اینها هدر بُوَد

این پیر مو سفید ، که نامش حسن بُوَد

زآن خاک رهگذار تو اَش در بصر2 بُوَد

٭٭٭

1- برآمدگی 2- شیر 3- زین و پارچه نمدی که بر الاغ نهند 4- خاکستر 5- بدتر - بریدن 6- گناه- خطا

1- بزرگوار – بخشنده 2- چشم- بینایی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 177 نفر 222 بار خواندند
مسعود مدهوش (07 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (07 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا