« نقطه هدایت »
آن نقطه3 که پوشیده نِـی از سِـر4 الهی
دانش بروید ، تا که نگردد به سیاهی
هر نقطه توحید و هدایت به همین است
بیرون بِـبَرد فرد بشـر ، را زِ سیاهی
دانا پدری بود که این نقطه به من گفت
تا من پدری باشم و بیرون زِ سیاهی
گر سالک راهی ، تو همین نقطه نگهدار
تا در ره توحیـد ، شـوی مرد الهی
ای سالک ره ، راه خدا در نظر آور
این ره ، برون می برد آدم زِ سیاهی
از خار و خسِ راه خدا ، خود مهراسان
پوشیده نِـی است، نقطه ای از چشم الهی
بر نقطه ی توحید چو خالس5 به گرایی
روشن بود آن راه ، تو بیرون زِ سیاهی
با تیر دعا ، در ره توحید هدف گیر
تا آنکه نگردی ، هدف تیـر سیاهی
راهی که به توحید شود منتهی آخر
جاوید و یقین است ، نـباشد به تباهی
از روز ازل،هر که بُد این نقطه بدید است
درگاه خدا دید ، نه هم چو در سیاهی
هر جا که یکی پند و نصیحت بـشنیدم
بهتـر نـشنیدم ، یکی از پند الهی
ای دل ره توحید خدا ،در نظرت نیست
با آن همه پیغمبـر و آثار الهی
هر سالک راهی،به من این نقطه بیاموخت
اندر نظرم بود ، خدایا تو گواهی
این بنده ی مخلص ،که به توحید گرایید
یارب به برت آمده ام ، من به گدایی
در مرحله اول،که حسن نقطه چنان دید
تعبیر چنان شد ،که برون شد زِ سیاهی
٭٭٭
3- سر خط – مرکز-کنایه از پیامبر(ص) 4- راز 5- نشان – روح انسانی – پریشان
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5