« آستان عشق »
عشقم بر آن طریقه ی رندی، اشاره نیست
جز بر طریق راستی ام ، آشکاره نیست
ای همرهان ، به همره عشقم قدم زنید
تا بـنگرید ، مثل همینم دوباره نیست
دریا دلان زِ عشق ، به دریا که می زنند
زآنجا یکی زِ هزارش ، نظاره نیست
از آستان عشق ،هر آنکس که فکر یافت
فکرش دیگر بر این،کُله وکفش پاره نیست
بر روی خاک مُردن و بر تخت جم یکیست
فرقی میان بی کُله و تاج داره نیست
هرکس به راه عشق ،نظر بست و پی بِـبُرد
دیگر بر این جهان فنایش ، نظاره نیست
ترسندگان عشق ، به پایان ره رسنـد
گر رهزنی ،کمین همین راهواره نیست
بـر اوج معرفـت بـرساند بشـر کمال
آن معرفت به هیچ بشر،بی قواره2 نیست
چون کار دین به من بـسپردند ، عارفان
کارم به غیر دین، دیگران را سپاره نیست
آن یار مهربان به منـش مهربانـی است
اما مرا به جرأت گفتن یک اشاره نیست
عشقم به دلبر است و بر آن آرزو کنم
آنهم دلش به من،کم از سنگ خاره نیست
غرقیـم در ولایت عشقـش ، ولی از آن
وحی که می رسد به حساب شماره نیست
در فـرِّ3 با فروغ رُخت ، زندگی کنیم
حیفس که دانشی به رهت ، هوشیاره نیست
گر پا به کوی عشق ، زِ اول نهاده ایم
این کوی عشق،یک قدمش ناگواره نیست
از چشمه سار کوه،که ما آب می خوریم
جایی دیگرکه آب چنین خوشگواره نیست
اندر ولایت تو ، که مطلق شود دلم
در دست دیو نفس، شرور شراره4 نیست
در راه عشق و معرفتـت ، گر بـسر برم
این زندگی،زِ زندگیـَت بی عصاره5 نیست
در زندگی عصاره ی عشق تو می چشیم
این زندگانیـَس، زِ تو اش بی عصاره نیست
ما را نظر به عشق بود و بر درستی اش
از ما نظاره به مردم بی بند و باره نیست
در کوهسار عشق ، حسن تا قدم نهاد
فهمید جای بهتر از این کوهساره نیست
٭٭٭
1- مرکب- ارمغان 2- قد و قامت – اندازه 3- شأن و شکوه 4- آتشپاره – بد شدن 5- چکیده - شیره
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نقد 1
پژمان خلیلی 10 دی 1397 18:42
با سلام و احترام:
شعر ماهیتا اوج را در دستور کار قرار نداده در انتهایی اکثرمصرع، فروددر اوزان را شاهدم و این گزینش شاعر
از دید من ِمخاطب، عمقی میانی متمایل به سطح را در خوانش شعر تداعی می کند . . در کل خوب بود و ممنونم.