« جام فضل »
گفتن که جام فضل تو را یک پیاله است
کآن یک پیاله ، شربت آن صد پیاله است
ما شربت از پیاله دورنگی نمی خوریم
ما را امید شربت آن یک پیاله است
آن صـد هـزار مـدت عمـر دراز ما
از شربت بقای همان یک پیاله است
مُلک فنا و ملک بقاء ، هر دو ملک توست
عمرم دراین دو ملک تو،زآن یک پیاله است
ما خازنان2 ملک تو هستیـم در فنـا
چون شربت بقای تو، بر ما حواله است
جام جم است وملک سلیمان و عمر نوح(ع)
اینها نـشان جرعه ای از آن پیاله است
معراج احمد(ص) است و علی(ع) و خلافتش
رمزش چو رمز شربت آن یک پیاله است
ما تشنه کام جرعه ی جام تو گشته ایم
تا جرعه ای زِ جام تو اندر پیاله است
آب بقاء زِ چشمه ی جام تو گر نـبود
از ما چرا عطش3 به همانجا حواله است
آب بقاء و ملک بقاء را ، حسن بـجو
آب فنا و ملک فنا ، آه و ناله است
٭٭٭
1- بخشش – کمال 2- نگهبان 3- تشنگی – اشتیاق یافتن
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5