3 Stars

آتش

ارسال شده در تاریخ : 24 آبان 1397 | شماره ثبت : H946914

« آتش »

آتش کجا افتادگی ،جوید زِ هر خار و خسی باید تو خود ای یار من ،فریاد یار خود رسی
در این زمان ای یار من ،نَـبْود برایم غم رسی فریاد من را بشنود ، یاری دهد بر من کسی
یک آشنا بر حال من ، جز تو نمی باشد کسی یا دیگری باشد چو من، افتاده در راهت کسی
ای نونهال فطرتم ، جز تو نمی خواهم کسی یک نکته در دل باشدم ، جز تو نمی داند کسی
ای یاور بیگانگان، من جز تو نشناسم کسی در انتظار حُسن تو، آیا چو من باشد کسی
ای ناخدای کشتی ام ،کشتی ندادم بر کسی در بحر2جهلم غوطه ور،در بحر ما نَـبْود کسی
ای آشنای مردمان ، در هر زمان با هر کسی بر من تو بودی آشنا ، ناید3 به امدادم کسی
ای یاور بیچارگان، بیچاره چون من کو کسی این چاره ی کار مرا ، غیر از تو نتواند کسی
ای آبیار باغمان ، جز تو نمی دانم کسی آب بقاء4 بر دست توس، آن را نمی آرد کسی
لطف تو شد بی حد مرا، آن را ندارد هرکسی بی لطف تو نتوان بشر، خود را نگهدارد کسی
امر تو واجب شد به ما ،یا اجتماع یا هرکسی در قهرظلمت کشته شد، اجرا نکردش هرکسی
امر تو روشن شد به ما ، پوشیده نَـبْود بر کسی هرکس ره امرت نـرفت ،نَـبْود طلبکار کسی
هرکس نگهدارش تویی ، تکیه نـزد آن برکسی هرکس چنین کاری نکرد،نَبْود نگهدارش کسی
هرکس ره امر تو را ، جویا شود از هر کسی چون راه امرت را بجُست، فاتح شود برهرکسی
این ره چه راهی می بُوَد،نتوان رَوَدخود هرکسی این راه بی پایان نرفت، بی ره نماید هر کسی
این راه را گوید حسن ، صافس برای هرکسی ادگی و صدق خود ، بتوان بـپیماید کسی
٭٭٭

1- زیبایی و نیکویی 2- دریا 3- نمی آید 4- آب زندگی – آب باقی

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 151 نفر 195 بار خواندند
ویکتوریا اسفندیاری (29 /08/ 1397)   | مسعود مدهوش (07 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (07 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا