« دیو و انسان »
روزی که سلیمان(ع) زِ بـرِ قادر سبحان
در مُلک جهان آمد و شد رهبر ایمان
داود (ع) پیمبر ، پدرش رهبر مخلوق
وآن رهبریَـش را بـسپرد آن به سلیمان(ع)
در مملکت مُلک خدا ، نقطه همین بود
آن رهبر آن نقطه بـشد ، رهبر ایمان
قانون نَـبُد2 آن روز، نَـبُد نظم جهانی
مخلوق پراکنده ی هـر کوه و بیابان
نامـس زِ سلیمان(ع) و زِ فرماندهی آن
فرمانده ی مخلوق خدا بود سلیمان(ع)
دانش نَـبُد آن روز ، نَـبُد نام تمدن
دور از بشریت ، بـچریدند چو حیوان
در صفحه ی قرآن بُوَد این صحبت آن روز
نامی است زِ جن و پری3 و فطرت دیوان
امروز نـباشند به جهان ، آن سه قبیله
آیا به کجا رفته اند ، از بعد سلیمان(ع)
این نام گذاری که نوشتند از آن روز
مقیاس گرفتنـد بشـر از فطرت دیوان
امروزه بشر را به حقیقت ، چو بـجوئیم
کمتر بشرس ، اکثری از خلق چو حیوان
هر کس محک امروزه کند ،فطرت مردم
واضح نـگرد ، فطرت انسانی و دیوان
تا حال بسی جنگ و جدل کردن و کشتند
در خیل4 بشر کشته نـشد، فطرت دیوان
هـر روز به نام دیگر آتش بـفروزند
آتش بـزنند دامن هر کس بُوَد انسان
آن فعل خلیل الله5 و آن آتش نمرود
سر مشق بزرگی است ، برای همه مردان
در اکثریت خلق ، به دیوان بـگرایند
تنها بُوَد آنکس ، که بُوَد تابع یزدان
این مردم امروزه ، حقیقت نـشناسند
در جاده ی کفرند و کنند دعوی ایمان
رسم است به دنیا ،همه جا فطرت دیوان
این خواهش دیوان نَـبُوَد، خواهش انسان
تا حال کسی خواهش دیوان نشکسته است
یا آنکه رسومی بکند ، خواهش انسان
در مُلک جهان،تکیه گهی نیست بجز دین
اینجا نَـبُوَد تکیه گهی ، جز ره ایمان
بس تجربه کردیم، به هر مذهب و هر دین
دینی نَـبُوَد ، بهتر از این دین مسلمان
فریاد که این دین غریبی چو حسین(ع)است
فریاد انا الحق6 بـزند ، جانب قرآن
ای حجت خلاق جهان، یک نظری کن
اسباب تقلّب بکنند ، آیه ی قرآن
آن روز حسین(ع) کشته شد از جور لعینان
زآن روز دیگر کس نـشدی حامی قرآن
امروزه بشـر سعـی بـکن تا بـتوانی
تشخیص دهی ، فطرت انسانی و دیوان
بازم تو حسن شعر بگو، دیو کجا بود
امروزه که نَبْود،چه بُد آن دوره سلیمان(ع)
٭٭٭
1- پیش 2- نبود 3- دیو و فرشته 4-گروه 5- حضرت ابراهیم(ع) 6- من حقم
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5