3 Stars

مٌد جهان

ارسال شده در تاریخ : 25 آذر 1397 | شماره ثبت : H947038

« مُد جهان »

من آمدم ،که فطرت خود را عوض کنم

علم تکاملـم ، به فـدای هوس کنم

از شهپر1 بزرگ ،رسیدم به اوج فکر

آن شهپر بزرگ ، چو بال مگس کنم

بلبل صفت بُدم و آشیانه ی من بر فراز گُل

خواهم که آشیان ،به سر خار و خس کنم

من در طواف کعبه و سیر نکات حق

عشقم کشید ،رو سوی رضوان طبس2 کنم

عمرم برفت و پیر شد و مُرده است دلم

همراه به چه خواهم ،از این دل به پس کنم

چهل سال عقل من،به همین جا رسیده است

یک شیشه آب جو، بخورم تا که مس3کنم

موشی به خرمن دوستی ما،هی چریدوگفت

باید چشید و این دُم خود را عَلَم4 کنم

امنیـت و نظام بـمانده زِ پهلوی

از روز پیش از آن نـتوانم رقم کنم

این سرکه از من است،فُکلهام قشنگ نیست

بابا دویست تومان بده ، خرج سرم کنم

آخر زنم ، به مُد جهان آشنا نـشد

باز هم دویست تومان بده ، مُد برِ زنم کنم

افکار پیش و علم قدیمی ، غلط بُوَد

مد بهتر است، علم بزرگی است جم کنم

درس قدیم و حکمت لقمان و علم طب

پوسید از قدیم ، زِ تمامش رَم5 کنم

امروز مد بُوَد ، که مداوای صد مرض

جمع آوری کنم ،همه در یک سوزن کنم

ریش بلند و موی سفیدم ، چه بد نماس

این ریش نـیامده بیرون ، قلم کنم

تقوا و علم ،کی مد دنیا و دوران است

با من بگفت: آن که دلم را قفس کنم

افتادگی و فطرت خاکی و زهد و علم

کی می شود ، به مُد جهان دسترس کنم

امروزه مد خوش است و منم از آن خوشم میاد

در نیم ساعت،دوباره مد خود را عوض کنم

مد جهان و فکر جهان ، جمله با من است

ناشتایـی صبح ، با باقالی عدس کنم

اهل و عیال من ،همه خواهش زِ مد کنند

گر خواهشش روا نکنم ، من ستم کنم

من آدمـم ، به مد جهانـی قدم زنم

این مد که واجبس، نـتوانم که رد کنم

گفتن : که آدم ادب از که می برد

این کارها کنم ، دیگران را ادب کنم

نام از سکندر و زِ جهانداری اش مگو

من بهترم ، به ملک جهانی سفر کنم

تیغ علی(ع) و جنگ احد،که در قدیم بود

راهش اینس ، که خدمتی از دشمنم کنم

اندر حساب و رسم جهانداریـَم بـبین

کاری کنم ، که برتر جمشید جم کنم

روبه1 به باغ زارع و دهقان،چرید و گفت

باید چو شیر، این دُم خود را عَلم کنم

گفتن : کار خیر بُوَد ، عاقبت به خیر

یک کار خیر یا دو هزاران غرض کنم

گفتن : تو کار نمی کنی، دادم جواب آن

کرباس2 برام بجو، تا برای تو گِز3 کنم

در موقع نماز ، به هر صبح و عصر

سحن و سرای منزل خود را قدم کنم

ای مرد با شرافت و وجدان و معرفت

این فکر توست ،من چه توقع4 زِ زن کنم

بشنیده ای ای حسن ، تو زِ فکر بلند من

اینجا بس است،یا دیگرش بیش و کم کنم

٭٭٭

1- شاهپر 2- شهرستانی در خراسان 3- مست 4- بلند کردن- نشان لشکر 5- فرار

1- روباه 2- پارچه سفید 3- متر– مقیاس طول 4- چشم داشتن

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 151 نفر 201 بار خواندند
مسعود مدهوش (06 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (06 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا