3 Stars

نقش نگار

ارسال شده در تاریخ : 15 دی 1397 | شماره ثبت : H947152

« نقش نگار »

دَم زِ نگار3 می زنی ، پیکر آن نگار کو

یار مرا خبر دهی ، صورت جسم یار کو

یار به من نشان دهی، صورت جسم آن کجاس

نقش نگار یار هست ، صورت آن نگار کو

نقش خیال می کشم ، این همه فکر دَمبدم

آنکه به من نشان دهی، آن به همین قرار کو

فکرِ سرم دَمادمـس ، گِرد جهان به گردشس

صانع این جهان کجاس ، واضح و آشکار کو

وادی حیرتم چه خوش ، می بردم به پیش یار

وادی حیرتم که هست ، دیده ی اعتبار کو

صد عجب از نفوذ فکر،درهمه جا به گردشس

آنکه به گردش آورد ،گردش این مدار کو

منزل یار من کجاس ، کوه ولایتش کجاس

شهر و دهات گشته ام ، همّت کوهسار کو

نـشمرم از کرامتش ، بی عدد است و بی شمار

کس نـتوان شمارد این ، آن عدد شمار کو

سر به فضا بـر آورم ، گـر سخنی بـگویدم

لایق آن مقام کیست ، قابل اعتبار کو

همّت عشق وکوشش است،راه توان برد بَرش

کوشش عشق ما کجا ، همّت استوار کو

صحبت هرکه قابل است ،آب قبول از آن خورد

صحبت قابلی کجاست ، قابل بزم1 یار کو

یار در این جهان بـرفت، هوش جهانیان بدید

ردِ2 زِ رفتنـش به جاس، مردم هوشیار کو

خالق کردگار ما ، نام وی است شعار ما

جسمِ مجسمی از آن ، خالق کردگار کو

از ازلس به یادگار ، هر که به راه یار رفت

نام همان و یار ماند ، آن ره یادگار کو

نوبت پیـری آمـده ، فصل خزان فـرا رسید

فصل خزان به نوبتـس ، نوبت نوبهار کو

راه دیار خود بـرو ، در چه دیار بوده ای

راه همین دیار چیست، راه همان دیار کو

منزل ما در این جهان ،منزل پـُر تزلزلـی3 است

سر بـسر اندر این جهان ، منزل پایدار کو

صحبت خودکه گفته است،لازم و واجبس به ما

منّت صحبتـش کشیـم ،صحبت ناگوار کو

ای حسن این چه صحبتست،دست تو صحبتی نوشت

قابل لطف یار ما ، صحبت خوشگوار کو

٭٭٭

3- معشوق – محبوب

1- جشن 2- رد پا 3- لرزیدن – ترس

شاعر از شما تقاضای نقد دارد

تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
ارسال ایمیل
کاربرانی که این شعر را خواندند
این شعر را 194 نفر 252 بار خواندند
حسن مصطفایی دهنوی (05 /11/ 1397)   | مسعود مدهوش (06 /02/ 1399)   |

رای برای این شعر
مسعود مدهوش (06 /02/ 1399)  
تعداد آرا :1


تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا