« علم و هدایت »
حافظ به راه علم الهـی ، تو رهبری
در گنج پُـر حقیقت حق ، دُر و گوهری
در محتوای علم و هدایت تو بوده ای
از محتوای علم و هدایت توانگری
گر جهل آن زمان به دور تو خیمه زد
معلوم شد به خیمه و جهلـش مظفری
حافظ ، اسیر علم تو شد جهل دور ما
شعر تو شد ، به دوره ی ما تربیت گری
تاریک بود دوره ی دنیا ،زِ جنگ و جهل
روشن شد از فروغ تو ، خورشید خاوری
سطح زمین که علم و ادب را نمی خرند
کردی در این زمین، به ایران تو یاوری
ما کودکان مکتب تو ، زنده تـر شدیم
از درس مکتبت، تو به ما جمله سروری1
جهل زمان ، زِ شعر کتابت فرو نشست
شعرت بُوَد به منزله ی محراب و منبری
هر کور دل ، به شعر کتاب تو طعنه زد
گفتم برون، که کوری و از کور بدتری
انسانیت به علمـس و اسرار معرفت
در کل علم بر همه کس معرفت گری
گوساله ساخت سامری از حیله و دغل
علم و حقیقت ، به فنا کرد سامری
موسی(ع) صفت به طور سینا قدم زدی
آن علم غیب بود تو را داد شاعری
در جنگ جهل ، ملت ایران فرو بُـدند
بـر جنگ جهل ملت ، حتماً دلاوری
مِـهر برادری زِ کتاب تو دیده ام
از من قبول کن ، تو مرام2 برادری
استاد شعـر و تربیـت آدمـی تویی
در تربیت به مذهب و آیین جعفری
دل زنده ای زِ شعر تو ،دل داده اس زِ دست
گفت آن عجب حریفی و در شعر و ماهری
شخص سخنوری چو تو،کم دیده اس حسن
تصدیق کرده است ، به حقیقت سخنوری
٭٭٭
1- بزرگی- مهتری 2- مقصود- مسلک
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5