« دور خود »
سعیت از خواهم و میخواهم و میگویم و گفتم نَبُود1
آنکه خالق به جهانس، نظرش بر تو بُوَد
گر به دلخواه بشر بُد ، روش دور جهان
دور خود،کس به رضایت ندهد بر دیگران
گر میسر شده این کار بر آن مردم پیش
بسته بودند به هم با اثر فطرت خویش
هر کسی را نگری،شوق جهان دارد و بر گردش آن
میل دارد که بـگردد ، به رضای دل آن
لیکن این کار مجسم نـشده بهر کسی
تو هوس داری و میلی که به دلخواه رسی
گردشش میل همان است که تو مخلوق وِایی2
تا بـدانی به هوسهای خودت دل نـنهی
آنکه از روز ازل ، ناظم است بر امر جهان
زین دَمم می بردش تا به کجا خواهدش آن
٭٭٭
1- نباشد 2- وی هستی
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5