(امیر عالم)
خداوندا بـر این عالـم امیـری
به هـر افتادگانـت دستگیری
مگر کـردار مخلوقـت نـدانی
تو آگاهی زِ هـر روشن ضمیری4
تو جان دادی ، به هـر فـرد شریری
چو طغیانگـر شود ، جانـش نگیری
هـر آن فردی بـرت ، آورد عذری
زِ لطف و رحمتـت ، عذرش پذیری
همه مخلوق و جاندارت بـمیرند
به غیـر از تو ، کس دیگر نماند
شرارت پیشگان ، طغیانگـر هستند
میان بندگان ، کافر تـر هستند
به هر صبح و شبی ، خلق آزار هستند
زِ فعل نیک و پاکی ، دور هستند
تو می سازی ، برای طفل شیری
بِـسازی گندم از بهـر کبیری
جوانان را جمال و حُسن1 بخشی
ضعیفـش می کنی در وقت پیری
خداوندا ، به هـر علمی بصیری2
دهـی علمـی ، به هـر فـرد دبیری
یکی در فقـر و بی پوشـش و نانی
یکی بـر تخت ، در زیبا حریری3
دلیـری می دهـی ، بـر نـرّه شیری
فُتد4 روبه5 ، به چنگِ گرگ پیری
چرا شیر اینچنین و روبه زِ ترسی
چرا روبه ندارد آن دلیری
همان گرگان ،که بر شیران اسیرند
زِ روباه و زِ آهـو ، طعمه گیرند
عجب باشد همه وحش و طیورند
هم آهنگن ، به یک دشت و کویرند
همان شیران ،که بر گرگان دلیرند
به نخچیر6 تو ، چون روباه پیرند
تعجب دارم از حیوان وحشی
زِ درس تو ، به خود گیرد نظامی
طیوران ، درس پرواز از تو گیرند
به ذکر تو پُـر آواز و صفیرند7
چنین گفت: آن به من ، پیر خردمند
چو ذکرش کم کنند ، آماج تیرند
دُر و لعل و گُهر، از نوع سنگ است
یکی هستن، چرا نرخش دو رنگ است
برای پرسش ارزشـت آنها است
کجا از بهر ما ، جای درنگ است
خدا ، کار تو باشد مثل نیرنگ
جهان با آن فراخی8 شد به من تنگ
اگر بر رشته ی عهدت ، زنم چنگ
زننـد آن خلق ، ناحق بـر سرم سنگ
اگر تشویش از آن داری ، بیان کن
غلط کاری نه بـنویسم بـر ایشان
از آن کردار نادانان ، بـترسید
طریق و فعل آنها را بـسنجید
گر آنها را به خودشان واگذارید
نـمی جویند ره و رفتار توحید
از آن کردار نادانـی بـترسید
شما با هم دیگر کینه مَـورزید
نصیحتهای خود با هم بگوئید
زِ یک جزئی علل ، از هم مرنجید
خداوندا ، تو معیارت چه رنگ است
که هر آهو ، شکار هر پلنگ است
همین راهم که می بینی چه تنگ است
تو می فهمی چه زیبا و قشنگ است
هرآن فردی،که در راهت زرنگ است
به هر جا رو کند ،پایش به سنگ است
حسن بر من شکایت،مثل جنگ است
ولی دانم برایت ، عرصه تنگ است
٭٭٭
4-روشندل
1- زیبایی و نیکویی 2- بینا و دانا 3- ابریشم 4- افتد 5- روباه 6- شکارگاه 7- فریاد مرغان 8- گسترده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
دادا بیلوردی 09 فروردین 1398 14:42
درود بر جناب دهنوی
محظوظ گشتم از حس معنوی تان
حسن مصطفایی دهنوی 11 فروردین 1398 08:04
درود ها بر شما
نظر لطف شماست
تشکر
خسرو فیضی 27 اردیبهشت 1399 15:05
. درودها نثارتان باد
. استاد ارجمند و گران اندیش کلک هنرمندتان زیبا
. سروده ای را رقم زده است
. موفق باشید
.