« تعرض »
ای که دستگاه تعرض طلبی ، جاه من است
پیـرو راه تکامل ، نظـر شاه من است
گـر تعرض بکند کس بـرِ قانون شهـی
علتش بی خبری هست،که فکرش عقب است
چونکه در محکمه ای مفتضح و خوار شود
خواری دشمن ما ، خود سبب جاه من است
ملت بی خبر از نظم ، زِ بی فکری خود
سطح دولت بشکستند،نگفتند زیان وضرر است
هـر کجا نظم صحیحی بُوَد و امـر رجوع
ملت و مملکتش ، از همه جا بهره بر است
هـر کجا را نَبْود نظم و درستـی و عمل
زندگـی کردن آنجا ، به زیان بشـر است
کار بی نظم جهان ، سود نـبخشد به کسی
جنگ و بی نظمی آن،خود سبب درد سر است
پایه ی عدل عمومـی ، در ایران نوین
از اثـر همّـت شاهِ دل آگاه من است
من که چون ذره ،در اطراف شعاع خورشید
پَـر زنان سِـیر کنم ،منزل شه چشم من است
گر بـپرسد که بُوَد ، اینکه به ما گشته رفیق
گویمش زارع دهقانی و نامش حسن است
٭٭٭
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 2
ایمان اسماعیلی 21 فروردین 1398 00:59
سلام و ارادت درودتان جناب دهنوی عزیز
حسن مصطفایی دهنوی 22 فروردین 1398 06:42
درود جناب اسماعیلی
تشکر