« قبای کوته »
قبای کوته ما نزد حق ، چه کوتاه است
ریاستی زِ ما نزد آن ، پَـر کاه است
هر آنچه ما نـشناسیم و خود نـمی دانیم
مُدللس بر آن ، بر تمامش آگاه است
رموز دانش ما ، تا حدود آدمی است
رسا به طرز ، امور گدایی و شاه است
رموز خالق و مخلوق ، بی تفاوت نیست
زِ رمز دانش خالق ،کجا که آگاه است
همیشه ماتم دنیـا و مرگ خود داریم
همین غم شب و روزی گاه و بیگاه است
از این حدود اگر یک قدم به پیش رویم
برای خواب وخوراک ولباس و اشیاء است
تسلطی که به دنیا ، به ما بُوَد ارزان
زبان درازی گفتن : فلانی گمراه است
اگر که خالق ما ، حرف ما قبول کند
به طبق گفته ی ما ،جای ما تَه چاه است
اگر به بنده ی خالق ، تو تهمتی بـزنی
سزای تهمت تو، دوزخ و گریه و آه است
خدا که تهمت و غیبت ، حرام کرد یقین
جهنمش همه جا ، بهر ما سر راه است
به عیش وکیف جهان، ما که آرزومندیم
مسلماً بُوَد این قله کوه بی راه است
حسن زِ رأی و تفکر، زِ خلق می گویی
بدان که رأی و تفکر،زِ مرد سیاه است
٭٭٭
تعداد آرا : 3 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 2
ایمان اسماعیلی 25 فروردین 1398 02:51
سلام استاد ارادتمندم بسیار عالی وپر محتوا
حسن مصطفایی دهنوی 25 فروردین 1398 07:12
درود جناب اسماعیلی
نظر لطف شماست