« کار نیکو »
خود کفایی من از عادت فرزانگی است
حرص جویی همش از علت دیوانگی است
هر که با حرص و طمع، رو به فزونی برود
بی خبر هست،که کارش همه وارونگی است
خودکفا باش که محتاج به مردم نـشوی
چون که از خود بخوری،نان تو از خانگی است
هر که با حرص و طمع، خانه ای آباد کند
خانه اش آباد نـشد ،روی به ویرانگی است
کار آماده و نیکـو بنمـا ای پسـرا
کار نیکو پسرا ، همت مردانگی است
فکر آزاد خودت ، کار بـفرما پسـرا
فکر نیکو ، همه جا ثروت آزادگی است
صافی و سادگی از بهر خودت عیب مدان
هر کجا کار نکو می بُوَد از سادگی است
بی خبر مگذر از افکاری هر دشمن و دوست
بی خبر بودنِ از دوست زِ بیگانگی است
مرد افتاده طبیعت ، نـهراسد زِ خطر
راه بگذشته زِ هر کوه ، زِ افتادگی است
خانه ی عدل بنا کن ، نه تظلّم و ستم
ستم و ظلم خودش ، آفت هر خانگی است
آخرِ کار بشر هر چه بُوَد ، از خود اوست
رمز این کار هم از حکمت یزدانگی است
فطرت دیو ، اگر فطرت آدم می بود
کار دیوان نـتوان گفت:که دیوانگی است
آدم اول زِ که می بود ، دَد و دیو زِ کیست
فطرت دیو و دَدس ، حالت دیوانگی است
فطرت دیوس و انسان، حسن این هر دو کدام
جالبـس بهـر بشـر ، وَز ره فرزانگی است
٭٭٭
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 3
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 20 اردیبهشت 1398 21:23
درود برشما..................
حسن مصطفایی دهنوی 21 اردیبهشت 1398 11:33
درود استاد انصاری
تشکر فراوان
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 22:10
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.