« نیک و بد »
خطکش از دستم بِدر رفته اس، نمی دانم چرا
خط خود را کج کشیدم، وان نمی دانم چرا
رشته از دستم برون شد ،در کجا جویم وِرا3
فکر من بیرون شد از سر،از که پُرسم نکته را
کار دنیا را بـبینم ، عاقبت وان4 آخرا
عاقبت را گو که می داند ، خبر آرَد مرا
فکر من بیهوده مصرف شد ، برای عاقبت
عاقبت را چون ندیدم، وعده اش گیرم که را
ما به امیدی قدم بـنهیم ، بهـر عاقبت
وعده ای دادن به ما ،از حور5 و حوض کوثرا
کار دنیا هر چه بینم ،خوب و بد یکسان شود
خوب و بدها ، چون جدا گردد زِ هم در آخرا
ای خدا ، این نکته را ناگفته ای بر هیچ کس
خوب و بد یکسان بـبینم، من به چشم ظاهرا
ما بسی کار جهان دیدیم و یکسان شد همه
مغـز و معنـی را نـمی دانیم و طرز آخرا
بازی دوران چه باشد ، از که پرسم ماجرا
حق و باطل را بگوید ، بـشکند هـر پایه را
پایه ی دینت کجا باشد ، کجا جویم وِرا
هرکجا یک پایه ای از دین بُد، شکستندش چرا
ویلیامی1 ، پایه ی دین مسیحا2 را شکست
سامری3 بشکست،دین حضرت موسی(ع) را
هرکسی در راه کج میرفت و هرکس راه راست
فتنه ی دوران شکستش،هر کج و هر راست را
پایگاهی را به حال خود ، نمی گذارد فساد
گر بد و گر نیک باشد، بشکند آن هر دو را
اجر کس قائل4 نـباشد، این جهان هرزه گرد
پایمالـش می نمایـد هـر بد و هـر نیک را
فارغ5 از دنیا ، اگر بگریزد از مکر جهان
کی گریزد ،نیک و بد را بشکند آن هر دو را
فارغ از دنیا ، اگر جوید فساد این جهان
دیگران مأمور سازد ، تا بکوبندش وِرا
آسیابی را تصور کن و گندم را در آن
کار این دستگاه چه باشد، تا بسازد آرد را
آخر از کار جهان ،جانا تو را مقیاس نیست
هرکس این گردش بگرداند، همان بیند تو را
ای حسن بس شد،مکن دیگر تو بحث وگفتگو
گردش و مقیاسش آن دارد، که می سازد تو را
٭٭٭
3- او را 4- و آن 5- زنان بهشتی
1- پادشاه زمان حضرت عیسی (ع) 2- حضرت عیسی (ع) 3- مردی منافق در بنی اسرائیل که در غیبت حضرت موسی (ع)،گوساله ای ساخت 4- معتقد 5- آسوده
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:48
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.