« پیمان عشق »
پیمان عشق و عهد حقیقت ، زِ جان بُوَد
پیمان شکن ، مقلد2 وِرد زبان3 بُوَد
دارم امید ، عهد و وفایـت عیان شود
آنجا که محتوای عمل در نهان بُوَد
من کار خیر و رمز جهان را شناسمـش
کار تو جمله از ره نطق و بیان بُوَد
ای غافل از حقیقت اسـرار معنیـَش
این لقلقه1 زبان ، به عمل ناتوان بُوَد
در دام خویش،گر تو نیافتی عجیب نیست
پرواز اوج ، بر تو نه چندان گران بُوَد
داد از دَمی که خویشتن از جا برون شود
در انتظار منزل و راه و مکان بُوَد
بی آشیان ، مرغ نـشاید به زیستن
آری که مرغ ، در صدد2 آشیان بُوَد
بیچاره بود هرکه همین ره نظر نداشت
در غیر این ره است، ره بیچارگان بُوَد
داد از کسی که پیروی از دین نمی کند
بیچارگیـش در همه دینها عیان بُوَد
جانا به پاس خدمت دین ، همتی گمار
دینـس برای آدمیان ، پاسبان بُوَد
ای غایب از نظر، نظری کن به سوی ما
صد آرزوی ما ، زِ تو در یک بیان بُوَد
آخر حسن ، زِ پیکرت اَر3 آمدی برون
چشمت بـبیند،آنچه به چشمت نشان بُوَد
***
2- تقلید کننده 3- چیزی را پیوسته گفتن
1- آواز سخت – آواز کردن 2- قصد نمودن 3- اگر
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:56
. با بهترین درودهایم
. استاد سروده ای عالی بود
.