« خداوندِ نکوکار »
خداونـدا ، خداوندِ نکوکار
چرا داری دلم را ، غرق آزار
خداوندی که باشد حی و ستّار6
چرا عیب مرا ، آرَد به بازار
خداوندا ، تو کی بودی ستمکار
ستم بر من چرا کردند بسیار
خداوندا ، تو را خواندیم غفّار7
چرا غفاریَت نَبْود به ما یار
مسیحا (ع) را اگر بودی مددکار
چرا خلقت زدندش بر سرِ دار
خداوندا ،به کارت چیست پرگار
حُسینت را چرا کشتن به نیزار
خداوندا ، نکردی عهدت اقرار8
حسین(ع) عهد تو را می کرد اقرار
یزید آن بُد که عهدت کرده انکار
چرا مردم همه با او شدن یار
خداوندا ،حسین(ع) بُد مردِ دیندار
چرا کشتش در آخر شمر غدّار9
عیالش را چرا بردن به بازار
جفایـی بُد بـر آنها ، ناسزاوار
خداوندی که دانا هست و هشیار
چرا نیکانِ آن هستن در آزار
خداوند لطیف و لطف بسیار
چرا دنیای آن سخت است و دشوار
خداوندی که دنیا را است، سردار
چرا دنیای آن باشد پـُر آزار
خداوندی که بَد را دارد انکار
چرا با مردم بد ، می شود یار
خداوندی که خود رِندست وهشیار
چرا شیطان فرستاد اولیـن بار
خدایا ، از دلم این عُقده1 بر دار
دیگر بر این دل من،عقده مگذار
خداوندا ، بیـا در اولیـن بار
سیاستهای خود را دست بـر دار
حسن گر راحت هستی،گر گرفتار
تو را غیر از خدا ، نَبْود کسی یار
٭٭٭
6- پوشاننده 7- آمرزنده 8- اعتراف 9- پیمان شکن
1- گره
تعداد آرا : 2 | مجموع امتیاز : 5 از 5
نظر 1
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 21:30
. درودها
. استاد عالی بود
.