« بارش لطف »
سابقاً از لطف تو ، بر من بسا انفاق بود
بارش لطف تو بر من ، شهرت آفاق بود
مطلب بارِ گران1 امر تو ، بـر دوش من
همچنان گُلدسته ی شفاف و هم بَراق2 بود
مخزن صبرم اگر کم شد ، مرا معذور دار
این سرِ کم طاقتم ، در زیر صد شلاق بود
کی ره فکری برایم بود ، تا ره طی کنم
اسب فکرم دایماً واماند و در باتلاق بود
کی دل غمدیده ام را بود تسکین در جهان
جای تسکینش دلم از زجر مردم داغ بود
دفتر صبر مرا ، هـر گمرهـی بـر هم بِـزد
دفتر صبرم زِ جور مردمان ، اوراق3 بود
غصه ی دیوانگی مردم ابله مدام
همچنان رزقی ،که همچون رزقی از خلاق بود
مردم گمراه ، مرا در ظلمت شب برده اند
کی ره آنها ، به صبح سبز دشت و باغ بود
تک تکی انسان بدیدم ، لیک چون پیغمبران
در میان جمع مردم، همچو یوسف طاق4 بود
ای حسن ،از قسمت روز ازل نـتوان گریخت
گوئیا این قسمتـت، از حکمت خلاق بود
٭٭٭
1- سنگین 2- درخشان 3- ورقه شدن 4- یکتا – تنها ماندن
تعداد آرا : 1 | مجموع امتیاز : 4 از 5
نظر 3
ابوالحسن انصاری (الف. رها) 15 مهر 1398 19:26
درود برشما
حسن مصطفایی دهنوی 16 مهر 1398 07:08
درود ها استاد
لطف دارید
پاینده باشید
خسرو فیضی 21 فروردین 1399 20:30
. درودها
. استاد سروده ای عالی بود
.