مکتبها(3)



همانطورکه در بخش قبل گفته شد پدیده ی مکتب بصورت یک سامانه ی منسجم دارای حیاتست وبطور خلاصه دارای دوران پیدایش،رشد ومرگست. اما با نگاه باصول مکتبهای اولیه که مهمترین آن مکتب کلاسیکست در میابیم که اصول آن توسط اندیشمندانی که توان مالی فراگرفتن علوم ودانش های زمان خودرا داشتند ، بنا شده است. ازین اصول میفهمیم که توده های مردم در تعریفی که از هنر شده جایگاهی ندارند.اصولا اگر در داستانی یا اثری حضور دارند بصورت اتفاقی وبرای کمک بقهرمان داستان که از خدایان یا اشراف هستند، حضور پیدا میکنند.
اساسا زبان وهنر مردمی در هنگامه ی کار و تلاش توسط مردان وزنان در بهبوهه ی ی کار و تولید در قالب جمله و حتی پاراگراف ساخته میشود. توده های مردم در قشرها وطبقات مختلف که دائما در پیکار با طبیعت و کسانیکه بانان بعنوان طبقات فرا دست فرمان میدادند واژگان و تصویرهارا میساختند توده ها چون در کل تاریخ پیوسته با عرصه های نو بر خورد دارند در نوکاری واژگان نو و جمله ها وافعال نومیسازند.اشراف و حاکمان هم برای تعامل خود با زیر دستان واداره ی امور کشور از ساخته ی آنان بهره میجویند در حول و هوش حاکمان واشراف واژگان سپاهیگری واداری ونیز واژگان مربوط بسحرو جادو که آنهم توسط نزدیکان اشراف که همانا جادوگران وپیشگویانست ساخته میشوند که در مقایسه با پهنه ی زبان توده ها که وسعت و فراخی بلندی دارد،اندکست.
زبان وهنر مردمی بدون هیچ مانعی دائم رو برشد وتوسعه اند در میان توده های مردم زنانهم شجاعانه در پهنه ی زبان وهنر مثل مردان کوشایند . اما در نزد اشراف زنان موجوداتی کم عقل هستند از مانده ملات وجود مرد ساخته شده اند فقط برای لذت مرد آفریده شده اند دارای احساس مستقل نیستند واصولا حق ندارند برای احساس خود بیان و زبانی داشته باشند بایستی طرف خطابه ی عشق سوزان مردی قرار بگیرند وخود هیچ اراده ای ندارند .امروزه حتی در نزد برخی اقوام بهای زن پرداخت میشود که پول خونش هم هست. اعراب جاهلی که اکنون داعش بطور دست نخورده رسمشان را بیکم و کاست در قرن بیست و یکم اجرا میکنند زن را موجب ننگ ایل و قبیله میدانستند و آنانرا زنده بگور میکردند چه برسد باینکه بعنوان هنر مند احساس خودرا بزبان بیاورند اگر شاعر زنی بوده اشعار مردانه سروده وحق نداشته بتمنای دل خود گوش دهد. در انقلاب مشروطیت ایران که زنان تا حدی دران شرکت داشتند در ائین انتخابات مصوب سال 1304 زنان ورشکستگان و دیوانگان نه حق رای دادن داشتند ونه حق کاندیدای نمایندگی پارلمان .
زن همانند بردگان وبیشتر مورد بهره کشی قرار داشت .زن برده علاوه کار طاقت فرسا همانند مردان را انجام میداد مورد سوء استفاده ی جنسی نیز قرار میگرفت. مکتبها درزیر فشار درباریان و شاهزادگان و اشراف وهنر درباری اندک تغییری میکردند مانند پیداشدن رمانتیسیسم که شرح داستانهای تخیلی و عاشقانه ی اشراف ودرباریان را رسالت هنری خود قرار میداد. اشراف که کاری جز خوشگذرانی نداشتند در عمارتها و قصرهایی بسیار باشکوهتر از عمارت هشت بهشت اصفهان روزگار خوش خودرا سپری میکردند .
توده های مردم هنر رئال وواقعی خودرا طی داستانها سینه بسینه نقل میکردند .زنان احساس خودرا برای مردشان در قالب لالاییها برای کودکان بیان میداشتند .آنها دلتنگی خودرا برای همسرانشان که برای شکار و کار رفته بودند در لالایی ها بیمحابا بشکل اشعاری میسرودند و میخواندند .
در داستان مردم داستان باهر لهجه ای بی سانسور ادامه میابد در داستانها وادبیات رئال مردم از نبرد علیه ظالمان وطبیعت خشن سخن بمیان میاید . انسانهای نخستین شرح شکارشان را در غارهانقاشی کرده اند . اما هنر اروپا اکثرا در قالب مکاتب در خصوص احوالات اشراف و نقاشی و ساخت عمارتهایشان اتفاق افتاده است.
با پیداشدن صنعت وچاپ هنر مندان مردم هم دست بکار شدند و مکبهای هنر ی از جمله رئالیسم اجتماعی را پایه گذاری کردند .در ایران اشرافیت فئودالی پیوسته توسط اقوام مهاجم وحشی و اقوام
چوپان زی منهدم شده شهرها مورد حمله ی اعراب ،ترکان بیابانگرد موغولا ن ، اق قویونلو و...
قرار گرفته ومدتی طول کشیده تا این اقوام به فواید کشاورزی و اشرافیت فئودالی پی ببرند وآنرا احیا کنند و بعد از احیا نیم بند باز مورد هجوم مثلا افغانها قرار گرفته و شهرها ودستاورد اجتمائی وهنری آن منهدم گردیده است .
با اینحال بعلت نیاز مثلا نیاز سلطان محمود باتحاد مردم برای دوام و قوام پیدا کردن پایه های دولتش بعنوان یک امپراتور جدید میطلبد و فرهنگ مردم در قالب شاهنامه بدست حکیمانه ی حکیم فردوسی آفریده میشود .وپس آزان فاخر سرایان ومداحان جولان میابند .
یا انتقاد مردمی از فساد در اشعار عبید زاکانی تبلور میابد . در ایران مکتبها نمیتوانسته اند مانند اروپا مطرح شوند چون جامعه و اشرافیت دوام و قوام یافته ای همانند اروپا در ایران ریشه نمیگیر د و بنابرین سبکها هم گسسته کم عمق در عرصه ی هنر پیدا شده اند اضمحلال یک سبک بصورت صد درصد اتفاق نمیفتاده معمولا یک سبک پررنگتر نقش خود را ایفا میکرده و سبکهای دیگر ضعیفتر بحیات خود ادامه میداده اند.
دردربار ونزد اشراف ایران اشعار مدحیه با شکل غزل و قصیده رواج داشته و عمدتا درآن صفات عالیه که بیشتر مخاطبان فاقد آن بوده اند بیان میشده رواج داشته است . اما هنر مردمی همانند شاهنامه کبیر ومثنوی مولوی همانطور که از اسمشان بر میاید در قالب مثنوی که دارای قافیه متنوع و سهلتر در سرودن بود استفاد ه میشود. مردم و مخصوصا از شکل ترانه برای بیان احساس وعمل خود استفاده میکردند ازینروست که امروزه ترانه ها بیشتر مورد توجه مردم هستند . چون احساس واقعی آنان را بزبانی ساده بیان میکنند.
ادامه دارد...

کاربرانی که این نوشته را خواندند
این نوشته را 424 نفر 644 بار خواندند
زهرا نادری بالسین شریف آبادی (15 /07/ 1394)   | کرم عرب عامری (16 /07/ 1394)   | امیرعلی مطلوبی(سخن سنج تبریزی) (19 /07/ 1394)   | پوران محتشم (25 /07/ 1394)   | مسعود احمدی (26 /07/ 1394)   | اله یار خادمیان (26 /07/ 1394)   | محمد جوکار (28 /07/ 1394)   | منوچهر منوچهری(بیدل) (29 /07/ 1394)   | نیلوفر م. حسینی (18 /09/ 1394)   |

تنها اعضا میتوانند نظر بدهند.

سریال خاتون قسمت6
سریال خاتون قسمت 6
تبلیغات فرهنگی
تو را به هیچ زبانی
بازدید ویژه
ورود به بخش اعضا

تولد اعضا